بیانات مقام معظم رهبری درباره ی فتنه

بیانات مقام معظم رهبری به عنوان عقبه تئوریک و نقشه راهبردی کلان برای دولت و امت اسلامی بی شک دارای اهمیت فراوانی است و هر اقدامی در جهت نشر بیانات معظم له در واقع بهترین مدل آگاه سازی جهت مقابله با جنگ نرم دشمنان انقلاب اسلامی می باشد.مجموعه 94 کلیپ تصویری حاوی جملات کلیدی مقام معظم رهبری که از مجموعه بیانات معظم له در سال 88 انتخاب شده اند.هر کدام از این بیانات می تواند در نوبه خود چراغ راه و کشتی نجات خوبی در طوفان فتنه ها باشد.

ردیف نام کلیپ اجرا فرمت

حجم
(KB)

1 سرمایه گذاری عظیم wmv 1,380
2 القا خدشه wmv 1,775
3 موضع رهبری wmv 3,003
4 بی توجهی به دشمن wmv 1,911
5 حذف مرگ بر اسرائیل wmv 1,710
6 محاکمه مجرمین wmv 2,577
7 ظلم به نظام wmv 3,420
8 موضع رهبری 2 wmv 1,892
9 روش عمل wmv 1,163

منبع : aviny.com



بيست نکته درباره مطالعه کتب شهيد مطهري


چگونه كتب استاد را مطالعه كنيم كه تا انتهاي مسير ثابت قدم و استوار بمانيم ؟

آن چه در پي مي‌آيد ، نكاتي چند درباره‌ي مطالعه‌ي آثار شهيد مطهري است . اميد است كه براي خوانندگان گرامي كارگر افتاده و آن‌ها را در پيمودن هر چه صحيح‌تر اين راه ياري كند . البته از خوانندگان عزيز تقاضا دارم ، همه‌ي اين نكات را به دقت خوانده و به كار بندند ، هم چنين از انتخاب روش‌هاي سليقه‌اي هم به شدت پرهيز كنند .

1 . براي پيمودن هر راهي در ابتدا بايد انگيزه‌ي رهرو ، براي پيمودن آن راه به حد بالايي برسد تا اگر موانعي ايجاد شد ، هيچ ترديد و تزلزلي در او پديد نيايد .


ادامه نوشته

رازهایی از تدابیر الهی رهبر انقلاب

سال 1373 در پی افتادن اختلافات شدید میان مجاهدین افغان كه چندی قبل،شوروی را شكست داده و از خاك افغانستان بیرون كرده بودند، با هزینه‌های مالی عربستان و امارات، تسلیحات ایالات متحده و كمك‌های اطلاعاتی –امنیتی پاكستان، گروهكی نوظهور به نام «طالبان» سر برآورد كه از طلاب وهابی و سلفی ضدشیعه و بسیار تندرو تشكیل شده بود.
این گروهك ابتدا از سوی مجاهدین افغان كه افغانستان را از زیر سلطه شوروی سابق نجات بخشیده و به اشغال آن از سوی ارتش سرخ كمونیستی اتحاد جماهیر شوروی با مقاومتی تحسین‌برانگیز، پایان داده بودند، چندان جدی گرفته نشد. همین موضوع موجب شد طالبان به قسمت‌هایی از خاك  افغانستان دست ‌اندازد و آن‌ها را تصرف كند.
رهبری-دیدار با دانش آموزان

طالبان كه توسط مشتی طلبه وهابی شكل گرفته بود، رفته – رفته به تصرفات خود افزود و پس از 4-3 سال موفق شد ضمن تصرف كابل پایتخت  افغانستان، بیش از 90 درصد خاك این كشور را تحت سیطره خود بگیرد. از آن پس این گروهك كه دچار خودبزرگ‌بینی مفرط شده بود، دست به ایذاء و آزار ساكنان شرق ایران می‌زد و با اقدامات مختلف سعی داشت به جمهوری اسلامی آسیب وارد كند.

در تابستان سال 77 این گروهك تندرو كه از سوی آمریكا، عربستان، امارات عربی متحده و پاكستان به شدت‌ تشویق می‌شد و تحت حمایت این كشورها بود، دست به اقداماتی زشت و دور از آداب دیپلماتیك زد و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی و تعدادی از دیپلمات‌های ایرانی را كه در شهر مزار شریف به مردم مظلوم افغان خدمت می‌كردند، اسیر كرد و آن عزیزان را در زیرزمین كنسول‌گری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف به نحو بسیار فجیعی به شهادت رساند. این عمل شنیع طالبان به منزله اعلام جنگ به ایران بود و از پشت صحنه توسط آمریكا هدایت می‌شد. ایالات متحده قصد داشت با انجام این اقدام بسیار تحریك‌آمیز، پای ارتش و سپاه جمهوری اسلامی را به افغانستان باز كند و بعد با اعلام متجاوز بودن ایران، ضمن تبلیغات فراوان علیه كشورمان و این كه تهران به كابل لشكر كشی كرده است، خود نیز با تشكیل ائتلافی بین‌المللی، به ایران اعلام جنگ كند. حملات اشرار طالبانی نیز به مرزهای شرقی كشور تشدید شد تا جمهوری اسلامی بیش‌تر تحریك شود و به افغانستان تهاجم نظامی كند.

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به حضور در شرق كشور فرمان دادند تا ضمن تحت ‌نظر قرار دادن تحركات طالبان، قدرت نظامی ایران را كه گروهكی چون طالبان را ظرف چند ساعت می‌بلعید، نمایان كنند. طالبان وقتی خشم توفنده سپاه ایران را مشاهده كرد كه تنها برای انجام یك مانور تاكتیكی برای حساب بردن آن‌ها به شرق كشور عزیمت كرده بود، آن‌چنان برخود لرزید كه كیلومترها از مرز عقب‌نشینی كرد

اما باز هم تدابیر الهی ولی امر مسلمین جهان چاره‌ساز شد و ضمن آن كه گروهك وهابی طالبان را بر سر جای خود نشاند، آمریكا را نیز كه چنگ و دندان تیز كرده بود تا به ایران حمله كند، ناكام گذارد. حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به حضور در شرق كشور فرمان دادند تا ضمن تحت ‌نظر قرار دادن تحركات طالبان، قدرت نظامی ایران را كه گروهكی چون طالبان را ظرف چند ساعت می‌بلعید، نمایان كنند. طالبان وقتی خشم توفنده سپاه ایران را مشاهده كرد كه تنها برای انجام یك مانور تاكتیكی برای حساب بردن آن‌ها به شرق كشور عزیمت كرده بود، آن‌چنان برخود لرزید كه كیلومترها از مرز عقب‌نشینی كرد. یعنی فقط یك عرض‌اندام كوچك سپاه برای فراری دادن طالبان و جلوگیری از اجرای نقشه كاخ سفید برای ایجاد جنگ بین ایران و افغانستان كافی بود. این برنامه دشمن نیز با تصمیم هوشمندانه و خردمندانه رهبر حكیم انقلاب اسلامی با شكست مواجه شد. چندی نگذشت كه همین طالبان چون ماری كه در آستین ایالات متحده پرورش یافته بود، به خصم آمریكا بدل شد و ضربه‌های هولناك و سنگینی بر این كشور وارد كرد  تا جایی كه اینك آمریكا در چاهی به نام طالبان كه خود كنده است گرفتار است ولی به لطف خداوند متعال، ادعیه آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و حكمت و هوشیاری نایب امام زمان(عج) كوچك‌ترین گزندی به ایران نرسیده است!

منبع : تبیان

29 سال بعد در كنار كرخه

گزارشی از حاشیه‌های بازدید رهبر انقلاب از منطقه عملیاتی فتح‌المبین
مهدی قزلی
قبل از حركت نمی‌دانستم كجا می‌رویم. یعنی نمی‌دانستم كجای خوزستان می‌رویم. یك نفر هم از شلمچه زنگ زد كه اینجا شایع شده رهبر آمده شلمچه. فقط می‌دانستم می‌رویم جنوب، همین. سوار مینی‌بوس كه شدیم موبایل‌ها را جمع كردند و دیگر خودمان بودیم و خودمان.

هواپیما بلند شد و موقع نشستن مهماندار گفت: به فرودگاه دزفول خوش آمدید. آن موقع به دست و پا افتادیم و مناطق عملیاتی نزدیك دزفول را بررسی كردیم ولی به نتیجه‌ای نرسیدیم.

هوا گرم بود، آن موقع شب 27 درجه. با اتوبوس رفتیم به هتل. من كه پدرم یك عمری افسر نیروی هوایی بود، می‌دانستم پایگاه‌های نیروی هوایی چیزی به اسم هتل ندارند. جاهایی هست كه مامورین را يا كادر نیروی هوایی كه مسافرت می‌كنند را اسكان می‌دهند ولی هتل نیستند. حداكثر چیزی شبیه مسافرخانه‌اند.

بقیه ولی خوشحال بودند كه...
ادامه نوشته

جنگ در آینه نقاشی متعهد

 

 

اینجا معاد و میقات عهد جدیدی است كه در قرن پانزدهم هجری قمری و با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شده، عهدی تازه میان آدم و آفریننده‌اش، و مظهر این تجدید عهد، امام است. او مبشر انسان تازه‌ای است كه آینده...

بقیه در ادامه مطلب
ادامه نوشته

کودتای نوژه: طرح مشترک سیا و بنی صدر

در طول تاریخ دولت های استعماری – استکباری بسیار سعی کرده اند تا قیامها و نهضت های مردمی را در ایران از طرق متفاوت منحرف یا نابود کنند. تا قبل انقلاب هم معمولا تمامی ابزار ها از جمله نفوذ فراماسونری، ترویج غرب پرستی و مهمتر از همه کودتا جواب می داد...

 

ادامه نوشته

مطالب یکی از کاربران...::::...شهادت سردار بسیجی تخریبچی میادین مین امیر اسدی

شهادت فرمانده بسیجی دلاور تخریب  امیر اسدی

امیر ماند تا محمدی(1) بیاید و امیری دیگر باشد

بسیجی مخلصی که در تمام دوران جنگ به عنوان یک بسیجی در جبهه ها و عملیات ها حضور می یافت و پس از جنگ نیز در تفکر بسیجی می زیست، ساده و بی آلایش ، فعال و دلسوز، پر تلاش و بی ادعا .

او شهیدی زنده بود ، از قافله عقب نمانده بلکه مأموریتش را کامل و محقق می ساخت و در لحظه موعود به عاصمی(2) پیوست.

برای دیدن متن کامل بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
ادامه نوشته

عید غدیر بر تمام مسلمین جهان مبارک باد


همزمان با عید قدیر بخش عظیم صوتی سایت راه بی پایان پس از تلاش های

بسیار کار خود را آغاز کرد:

http://www.r8saldefa-sounds.blogfa.com/
 
حدیث:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:   يَومُ غَديرِ خُمٍّ أفضَلُ أعيادِ اُمَّتي

روز غديرخم برترين عيد امّت من است

الأمالى، صدوق، ص 188 



سایت جامع دفاع مقدس(راه بی پایان)
برای بهتر شدن وبلاگ نظر دهید

اطلاعیه

پیام مدیریت:


با تلاش های بسیار نوع جدید وبلاگ تا دو ماه دیگر آماده خواهد شد.


امکانات نوع جدید از این نوع بسیار بیش تر است.           


با تشکر



معرفی کتاب؛آتش باران؛

اثر مذكور، یادداشت‌های روزانه شهید غلامعباس قنادان، از رزمندگان دزفولی می‌باشد. شهید قنادان نگارش وقایع جنگ را از تاریخ 25/7/59، یعنی ماه‌های نخستین جنگ شروع و رویدادهای هر روز را با ذكر تاریخ و ساعت ثبت كرده است‌‌.


آتش باران

حدیث10


اما علی(ع)                   اِقبَل عُذرَ أخیكَ و إن لَم یكُن لَهُ عُذرٌ ، فَالتَمِس لَهُ عُذراً
می فرمایند:           
                               عذر برادرت را بپذیر و اگر عذرى نداشت ، عذرى برایش بتراش

                                                   بحار الأنوار ، ج 74 ، ص 165




کاری از گروه فرهنگی وبلاگ راه بی پایان(وبلاگ جامع دفاع مقدس)

سخنان سید مرتضی

دهکده جهانی واقعیت پیدا خواهد کرد، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حقیقت تنها ما را که شهروندان مطیعی برای این دهکده بزرگ نیستیم مضطرب نمی دارد و بلکه غرب را هم چه بسا بیش تر از ما به اضطراب می اندازد. ما شهروندان مطیعی برای دهکده جهانی نیستیم؛ این سخن نیاز به کمی توضیح دارد. ..


 سخنان سید مرتضی آوینی

ادامه نوشته

شهادت نامه ها؛فرهنگ جبهه

شهادت نامه ها

فرهنگ جبهه

این نوشته و این وبلاگ :

به رغم تلاش ها و مواجهه ی مستقیم با تعداد متنابهی از رزمندگان در سرلسر کشور و سعی و صبر و ستیز، در موضوع "نامه ها" ، بر خلاف سایر عرصه های گفتاری و رفتاری در "شهادت نامه ها" و گرداوری آن ها مستلزم حضور در منازل یکایک رزمندگان و انس و الفت با اهل بیت و بازماندگان ایشان بود،نتوانستیم به جامعیت جامعه ی آماری دست یابیم و از طرفی حجم سنگین و دسترسی به آن ها از طریق مطبوعات با همه ی نظم و نسق داشتن،در ناسفته و سخن نا گفته ای نبود.مدعی و مدعا فراوان و سرانجام:

جایی که عقاب پر بریز.            از پشه ی لاغری چه خیزد؟   

مطلب حاضر، بی شک،شامل برگزیده ترین وصایا و جامع ترین آن ها چون سایر عناوین و مضامین مجموعه نیست،هر چند از بین هزاران نمونه(چون نامه ها و خاطره ها) گلچین شده است.











با شرکت در راه پیمایی روز قدس جلوی اسرائیل جنابت کار بایستیم و به حمایت مردم فلسطین اشغالی بشتابیم.



www.r8saldefa.blogfa.ir


www.aviny.com


هفته دفاع مقدس گرامی باد

هفته دفاع مقدس گرامی بد

دفاع مقدس از دیدگاه سیاست خارجی

مهم‌ترین دستاورد بررسی جنگ ایران و عراق از دیدگاه سیاست خارجی، همان اثبات اصل نه شرقی و نه غربی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. این اصل نه تنها یك شعار، بلكه یكی از اصول مهم و عملی در سیاست خارجی ایران به شمار می رود

حدیث 9

حضرت علی(ع) فرمودند: صَومُ القَلبِ خَيرٌ مِن صِيامِ اللِّسانِ وَ صَومُ اللِّسانِ خَيرٌ مِن صِيامِ البَطنِ


روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شكم است
    غرر الحكم، ج 1، ص 417، ح 80



کاری از گروه فرهنگی وبلاگ راه بی پایان (وبلاگ دفاع مقدس)

سخنان سید مرتضی


یاد بهشت و نوحه انسان در فراق
هنر زمزمه مستی است و خودآگاهان را حاجتی بدین زمزمه نیست. سوز آتش درون است که در سخن می ریزد، و آن را که این آتش ندارد گو بسوز که شعر سوز جگر است و آهِ دل و اشک چشم... و این همه را جز به غریبان و شیداییان عطا نکرده اند...

شهادت نامه ها؛فرهنگ جبهه؛

شهادت نامه ها

فرهنگ جبهه

این نوشته و این وبلاگ :

به رغم تلاش ها و مواجهه ی مستقیم با تعداد متنابهی از رزمندگان در سرلسر کشور و سعی و صبر و ستیز، در موضوع "نامه ها" ، بر خلاف سایر عرصه های گفتاری و رفتاری در "شهادت نامه ها" و گرداوری آن ها مستلزم حضور در منازل یکایک رزمندگان و انس و الفت با اهل بیت و بازماندگان ایشان بود،نتوانستیم به جامعیت جامعه ی آماری دست یابیم و از طرفی حجم سنگین و دسترسی به آن ها از طریق مطبوعات با همه ی نظم و نسق داشتن،در ناسفته و سخن نا گفته ای نبود.مدعی و مدعا فراوان و سرانجام:

جایی که عقاب پر بریز.            از پشه ی لاغری چه خیزد؟   

مطلب حاضر، بی شک،شامل برگزیده ترین وصایا و جامع ترین آن ها چون سایر عناوین و مضامین مجموعه نیست،هر چند از بین هزاران نمونه(چون نامه ها و خاطره ها) گلچین شده است.



سردار شهید حاج ابراهیم همت(1)

زندگی نامه سردار شهید حاج ابراهیم همت

وی در سال 1334در شهرضای اصفهان متولد شد . در سال 1354از دانشسرای تربیت معلم اصفهان فارغ التحصیل گردید و سپس در سال 1356برای گذراندن خدمت نظام وظیفه اقدام كرد . مدتی در مدارس راهنمایی شهرضا به تدریس تاریخ پرداخت.

در ذیل، اشاره مختصری به فعالیت های بسیار همت داریم: عضویت در كمیته دفاع شهری و مبارزه با عناصر مسلح خوانین طاغوتی و ضد انقلاب و تشكیل سپاه شهرضا و تصدی امور فرهنگی تبلیغی این نهاد؛ سفری كوتاه به سیستان و بلوچستان جهت كارهای فرهنگی و تبلیغی و عمرانی در این استان، از بهمن  57تا اردیبهشت 1359؛ عزیمت به مناطق كردنشین غرب كشور و ورود به شهرستان پاوه و همكاری با سردار شهید ناصر كاظمی: فرماندار پاوه و فرمانده سپاه این شهر، برای مبارزه با ضد انقلابیون مسلح؛ مشاركت فعال در امور تبلیغی و فرهنگی سپاه و سرپرستی روابط عمومی سپاه پاوه و انتصاب به سمت فرماندهی سپاه پاوه از بهار 59تا آذر1359؛ فرماندهی كل جبهه های اورامانات و پاوه از آذر  59تا دی1360؛ عزیمت به سفر حج همراه سردار جاویدالاثر، حاج احمد متوسلیان و محمود شهبازی در مهر 1360؛ تا4 خرداد 1361؛ عزیمت به سوریه با سمت جانشین فرماندهی قوای محمد رسول الله(ص) و حضور فعال به همراه احمد متوسلیان در جبهه های سوریه و لبنان؛ تصدی سرپرستی امور تیپ در پی اسارت حاج احمد متوسلیان و بازگشت نیروها به ایران از تاریخ 21خرداد تا 15تیر 1361؛ فرماندهی تیپ 27محمد رسول الله(ص) از مرحله سوم و عملیات رمضان تا عملیات مسلم بن عقیل؛ فرماندهی قوای قرارگاه شهید بهشتی؛ فرماندهی لشكر27محمد رسول الله (ص)؛ تشكیل سپاه 11قدر و فرماندهی این سپاه، متشكل از پنج لشكر نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نبردهای زین العابدین(ع)، والفجر مقدماتی و والفجر یك؛ فرماندهی لشكر 27در نبردهای والفجر چهار و عملیات ویژه خیبر؛ سرانجام شهادت در غروب روز هفده اسفند 1363در محل تقاطع جاده های جزایر مجنون شمالی و جنوبی.

 

حمله شمشیر

 در تاریخ دوازدهم تیرماه 1360، چند روز پس از شهادت هفتاد و دو تن، برای اولین بار در غرب كشور، عملیات «شمشیر» را شروع كردیم؛ در یك شب ظلمانی، در ارتفاع دو هزار و دویست متری، آن هم در حالی‌كه تمام منطقه مین ‌گذاری شده بود.

شب قبل از حمله در مسجد نودشه برای آخرین بار برای برادران پاسدار اعزامی از خمین، اراك و سایر افراد صحبت كردم. عزیزان ما تا ساعت دو نیمه شب عزاداری كردند و گریه و تضرع و التماس به درگاه خدا داشتند.

آن شب، یكی از برادران اهل خمین خواب حضرت امام(ره) را می‌بیند. امام(ره) پشت شانه او زده و فرموده بود: «چرا معطل هستید؟ حركت كنید، حضرت مهدی(عج) با شماست.»

صبح با پخش این خبر، حالت عجیبی به بچه‌ها دست داده بود. همه می‌گفتند ما می‌خواهیم همین الآن عملیات را انجام بدهیم. هرچه گفتم دشمن در بالای ارتفاعات است، شما چه‌طور می‌خواهید از میدان مین رد بشوید، گفتند: «نه، به ما گفته‌اند حضرت مهدی(عج) با ماست.»

به هر صورتی كه بود، برادران را راضی كردیم. عملیات در نیمه‌های شب شروع شد و در ساعت هفت صبح، نیروها به نزدیك سنگرهای دشمن رسیدند. به محض روشن شدن هوا، عملیات شروع شد. طولی نكشید كه به خواست خدا، در ساعت ده صبح، تمامی ارتفاعات مورد نظر سقوط كرد.

برادران ما با صدای الله‌اكبر، آن‌چنان وحشتی در دل دشمن ایجاد كرده بودند كه نزدیك به دویست نفر از مزدوران بعثی یك‌جا اسیر شدند.

به یكی از افسران عراقی گفتم: «فكر كردید كه ما با چه مقدار نیرو به شما حمله كردیم؟»

گفت: «دو گردان!»

گفتم: «نه، خیلی كمتر بود.»

تعداد نیروهای حمله‌كننده را گفتم. گفت: «مرا مسخره می‌كنید!»

وقتی برایش قسم خوردیم و باورش شد، گریه‌اش گرفت. گفت: «وقتی شما حمله كردید، تمامی كوه ها الله‌اكبر می‌گفتند. اگر ما می‌دانستیم تعدادتان این‌قدر كم است، می‌توانستیم همه شما را اسیر كنیم.»

 این مصداق آیات قرآن كه در هنگام حمله جندالله، نیروی كفر احساس می‌كند با لشكر عظیمی در جنگ است و بیست مؤمن در مقابل صد نفر دشمن و صد نفر در مقابل هزار نفر دشمن برتری جنگی دارند، در این عملیات به عینه ثابت شد.

پس از سقوط ارتفاعات و در آن هوای گرم، هنوز به برادرانمان آب نرسانده بودیم كه یك تیپ عراقی اقدام به پاتك كرد. خوشبختانه این تیپ هم شكست خورد و در مجموع، عراق در این عملیات، چندین نفر كشته به جای گذاشت كه اكثر آنها را برادرانمان به خاك سپردند.

دیده بان

 یك روز به خط مقدم رفتیم و گفتیم كه برای شناسایی آمده‌ایم. یكی از برادران رزمنده، ما را حدود بیست سی ‌متر سینه‌خیز جلو برد تا جایی كه اولین برجك دیده‌بانی عراقیها را دیدیم. یك سرباز داخل آن نگهبانی می‌داد. در همین موقع، از حركت ما سروصدایی ایجاد شد. گفتیم كه لو رفته‌ایم ولی نگهبان عراقی توجهی به ما نكرد. بعد گفتیم: «خدا رحم كرد كه او متوجه نشد.»

برادر رزمنده كه ما را به آن‌جا برده بود، گفت: «خیالت راحت باشد. هر كاری بكنیم، نگهبان عراقی از ترس جانش پایین نمی‌آید.»

برای شناسایی، با دوربین به سنگرهای دشمن نگاه كردیم. عراقیها با لباس زیر داخل سنگرهایشان استراحت می‌‌كردند. انگار نه انگار كه جنگی هست.

ندای پنهان

 یكی از سرداران بزرگ جنگ، حاج عباس ورامینی بود كه او را در فتح‌المبین شناختم. با یك اكیپ از سپاه پاسداران به جبهه اعزام شده بود و در این عملیات فرماندهی گردان حبیب‌بن‌مظاهر را به عهده داشت. در عملیات والفجر چهار گفت: «می‌خواهم به عملیات بروم.»

گفتیم: «درست است كه خیلی كار داری ولی مسؤولیت ستاد سنگین است.»

می‌گفت: «آرزویی در دل من نهفته است. نگذارید این آرزو بمیرد. بگذار بروم.»

یك ساعتی داخل اتاقش بودم. با او صحبت كردم كه مملكت به تو نیاز دارد، تو از نیروهای كادر و یك سرمایه هستی كه برای انقلاب ساخته شده‌ای، باید بیشتر مسؤولیت بپذیری. گفت: «همه اینها را گفتید، اما من می‌خواهم بروم. به من الهام شده كه باید این‌بار به عملیات بروم.»

به او تكلیف كردم كه نباید بروی، ولی برای این‌كه دلش نشكند، او را گذاشتم كنار معاون لشكر و گفتم: «برو روی ارتفاع 1866 نیروهای بسیجی را هدایت كن و خودت در سنگر فرماندهی بمان.»

دلش شاد شد. می‌خواست پر در بیاورد. توی راه به معاون لشكرگفته بود كه من چه‌قدر و به چه كسانی بدهكارم. وصیت كرده بود، در حالی كه می‌دانست وارد عملیات نمی‌شود.

می‌رود توی خط. نزدیك ساعت شش می‌شود. نیروها از نقطه رهایی حركت می‌كنند. می‌گفتند می‌رفت كنار بسیجی‌ها، آنها را می‌بوسید و می‌گفت: «التماس دعا دارم. افتخار حضور در كنار شما نصیبم نشد، فقط التماس دعا دارم» و مدام گریه می‌كرد.

بعد از رهایی نیروها، می‌رود داخل سنگر می‌نشیند. به محض این ‌كه نیروها نزدیك محل عملیات می‌شوند، نیم ساعت مانده به شروع عملیات، به دیده‌بان می‌گوید: «الآن دشمن شروع می‌كند به آتش ریختن روی نیروها. بلندشو برویم بیرون سنگر تا آتش روی سرشان بریزیم.»

دست دیده‌بان را می‌گیرد و از سنگر بیرون می‌آیند و می‌روند نوك قله. می‌گویدكه «آن قله را بزن. الآن بسیجی‌ها نزدیك آن هستند.»

 شروع به آتش ریختن می‌كنند كه یك خمپاره شصت، كه انگار مأمور آن قسمت ارتفاع شده بود، می‌آید و می‌خورد نزدیك آنها. یك تركش به پیشانی مبارك این قهرمان بزرگ اسلام می‌خورد و چند لحظه‌ای بیشتر به شهادتش نمانده بود كه یا مهدی(عج) یا مهدی (عج) می‌گوید و وقتی او را به اورژانس رساندند كه تمام كرده بود.

ما روسیاه بودیم كه تا كنون در جبهه‌ها زنده مانده‌ایم. او انتخاب شده بود برای آن شب و آثار شهادت در سیمای ملكوتی او هویدا بود.

چند روز قبل از شهادتش، آمد و گفت: «به من 24 ساعت اجازه بدهید كه بروم اسلام‌آباد از خانواده‌ام خداحافظی كنم.»

تا آن موقع سابقه نداشت كه قبل از عملیات چنین درخواستی بكند. گفت: «حتماً باید سری به میثم بزنم و بیایم.»

میثم، پدرش را دوست داشت. سه سال داشت و عجیب به پدرش عشق می‌ورزید. شبی كه حاج عباس شهید شد، میثم تا صبح گریه می‌كند و سراغ پدر را می‌گیرد.

رفت و به سرعت برگشت. گفتم: «چه شده؟ لااقل یك روز می‌ماندی. عملیات كه نبود، اگر هم از عملیات عقب می‌افتادی، تلفن می‌زدی.»

گفت: «دلم شور می‌زد. یكی دایم به من می‌گفت بلند شو برو. نتوانستم بایستم، خداحافظی كردم و آمدم.»

متن سخنرانی

فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(ص)

«شهید حاج محمد ابراهیم همّت»

برای بسیجیان دریادل قبل از شروع

عملیات پیروزمند والفجر

صحبت را با نام خدا شروع می كنیم؛ با درود بر خمینی عزیز، این زاده پرهیزگار و متقی و رنج كشیده سالیان دراز، ولی فقیه و آقا و سرور؛ و با سلام بر همه شهدای گلگون كفن تاریخ اسلام از زمان محمد رسول الله (ص) تا انقلاب اسلامی و از انقلاب اسلامی تا جنگ تحمیلی صدام آمریكایی علیه نظام جمهوری اسلامی و با سلام بر پویندگان راه شهدا كه هرگز اجازه نمی دهند خون این عزیزان خشك شود و كاروان جهاد و خط حركت به سوی كربلای حسین خلوت یا ضعیف گردد.

به علت اهمیت و حساسیت بسیار زیاد برای بسیجیان، این آینه های حقیقت و این سمبل های انسانیت و شهادت و ایثار و اخلاص و مردانگی و غیرت در جبهه های نبرد غرب و جنوب، لازم است نكاتی چند، خدمت این عزیزان، چه در رابطه با مسائل كلی مملكت و چه در رابطه با مسائل نظامی و نیز عملیاتی كه به حول و قوه الهی در آینده بسیار نزدیك در پیش داریم بیان گردد. قبل از صحبت از مانور، بهتر است به رویدادهایی كه در مملكت پیش آمد و نظامی كه در گذشته داشتیم، اشاره كنیم. آمریكا در منطقه خاور میانه از ایران و دولت شاهنشاهی و مصر و اسرائیل مثلثی تشكیل داده بود. به قول امام اسرائیل غده سرطانی است و قبل از آن هم بود مصر تأمین كننده خواسته های نظامی و اقتصادی و سیاسی ابر قدرت جنایتكار آمریكا در منطقه خلیج فارس و كلاً خاور میانه بود.

سقوط رژیم شاه به واسطه آن حركت عظیم و آن شتاب سریع و پویای انقلاب اسلامی، چنان آمریكای جنایتكار را به وحشت انداخت كه قدرت تفكر و خلاقیت و طراحی منسجم و منظم را از آمریكا گرفت.

این یكی از خصلت های ویژه و بزرگ انقلاب است. آمریكا كه نمی توانست این جریان را با این عظمت تحمل كند، به انواع دسیسه ها دست زد. دسیسه اول به سازش كشیدن انقلاب بود و آمریكا در یك مجموعه كلی، رسیدن به دو هدف را دنبال می كرد كه یكی كند كردن حركت و دیگری به سقوط كشاندن انقلاب اسلامی بود.

در روند اول كند كردن انقلاب، با شیوه های سازش و نهایتاً با تحمیل جنگ خواست به مقصود برسد. آمریكا شیوه ها را یكی یكی تجربه می كرد و در این تجربیات مداوم، از حركت های سیاسی و اقتصادی و نظامی هم بی بهره نبود. ابرقدرت جنایتكار توسط مارهایی كه از قبل در آستین خودش پرورش داده،و در تمام انقلاب های دنیا به محض اینكه در یك كشور مستضعفین انقلابی رخ داده و حركتی شده، با عناصر از پیش تربیت شده، حتی چریك تربیت شده آمریكایی، دست به كار شده تا باعث توقف حركت و سقوط انقلاب شود.

از آنجا كه انقلاب اسلامی با عظمت تر و پویاتر و با محتوی تر و بدون وابستگی مطرح شده است، آمریكا مجبور است كه دستش را رو كند و می خواست نظیر حركتی كه در زمان مصدق شد، در زمان استقرار نظام جمهوری اسلامی هم بشود؛ یعنی یك روند به سازش كشیدن با استفاده از گروهك هایی چون نهضت آزادی یا جبهه ملی به همراه توطئه های عناصر آمریكایی مورد نظر بود و ما آن زمان را فراموش نمی كنیم.

ای بسیجیان عزیز، به خاطر دارید كه قطب زاده مزدور، این مطلب را عنوان می كرد كه «ما به فانتوم نیاز نداریم و فانتوم ها را بفروشید.» داریوش فروهر با یك حركت كوچك نظامی موجب زمینه سازی پاگیر شدن نیروهای نظامی در كردستان گردید. او به كردستان رفت و به جای مذاكره با ملت مستعضف كردستان، با عناصر ساواك و وابسته به آمریكا و عناصری كه از قبل با رژیم در ارتباط بودند، ارتباط برقرار كرد و لذا عناصری چون دمكرات و كومله و رزگاری در كردستان شروع به فعالیت و نسخه پیچی كردند و برای به راه انداختن یك جنگ كوهستانی در غرب و كردستان و مشغول نمودن قسمت مهمی از توان نظامی مملكت آماده شدند. حركتی كه در كردستان شد نمونه دیگری از نتیجه عملكرد دولت موقت بوده و در كنار مسئله وضعیت قوای نظامی و حمایت از صلح، اقدام به اجرای بازی های سیاسی در قبال این امت رزمنده به منظور دور كردن امت از صحنه و به نتیجه رساندن جریان سازی و دریافت یك لقب آمریكایی نمود كه به حول و قوه الهی و با تلاش ملت و با بیداری و هوشیاری امام و با حركتی كه دانشجویان خط امام كردند این توطئه شكست خورد.

حركت بعدی آمریكا به انحراف كشیدن انقلاب بود و این از كسی ساخته نبود مگر بنی صدر. شاید برادران به خاطر داشته باشند در زمانی كه بنی صدر روی كار آمد مردم همان زمان كه دوره بازرگان بود ـ بنی صدر را مردی لایق می دانستند كه می تواند كار كند. بنی صدر انتخاب شد ولی حركت بنی صدر و راهی كه او می پیمود و در كنار آن حركت منافقین، كه مداركش موجود است، نشان داده كه چنین نیست. طبق مدارك، از بیست و چهار ساعت بعد از ریاست جمهوری بنی صدر، منافقین مستقیماً با او ارتباط برقرار كردند و نامه نوشتند كه «ما جانب تو را داریم، با ما تماس بگیر و از ما نظر بخواه.» این نشان دهنده این است كه بنی صدر آلت دوم حركت آمریكاست بر علیه انقلاب اسلامی و تلاش او برای به انزوا كشیدن انقلاب و به سقوط كشاندن آن .

این حركت را آمریكا زمانی تجربه می كرد كه در كنارش تحریم اقتصادی نیز به اقتصاد مملكت ضربه می زد و عدم تبادل بازرگانی توسط كشورهای خارجی، ما را در مضیقه قرار داده بود.

زمانی كه دولت بنی صدر روی كار آمد و لانه جاسوسی هم در پایان عمر دولت موقت بازرگان تسخیر شده و دست آمریكا رو شده و گروگان ها تحویل داده نمی شوند، از شش ماه قبل از این جریانات عراق بطور كامل آماده بود كه به ایران حمله كند. چرا؟ برادران رزمنده، كشورهای همسایه ـ كه لازم است در آینده تك تك شما به طور كامل اطلاعاتی از موقعیت جغرافیایی مملكت تان و همسایه های آن داشته باشید پاكستان و افغانستان و روسیه شوروی و تركیه به علت وضعیت جغرافیایی و مشكلات سیاسی و اقتصادی كه خود آن كشورها داشتند و مشكلاتی كه با آنها مواجه بودند، قادر به حمله به ایران نبودند. تنها كشوری كه می توانست قدرت داشته باشد و به خاك كشور اسلامی ما حمله كند عراق بود؛ آن هم دولت مزدوری چون حكومت صدام كه هم ظاهری مردمی داشت و هم مرز كشور ما با عراق بسیار عریض بود و هم كشش نیروهای زرهی و مكانیزه و پیاده اش، این جرأت را به صدام داده بود كه به ایران حمله كند.

آمریكا به دنبال این بود كه مصر را از چنگال شوروی درآورد و در جنگ اعراب و اسرائیل، توانست با كمترین بها سوریه را هم از چنگ شوروی درآورد؛ به دنبال اینها اگر عراق هم در می آمد، همان صحبت امام تداعی می شد كه فرمودند: «آمریكا، شوروی را هم بازی داد.» پس به سود آمریكا بود كه عراق را هم بازی دهد. لذا آمادگی قبلی به عراق داده می شود. هیچ كشوری به اندازه آمریكا خبر از سیستم نظامی كشور ما نداشت. هیچ كشوری جز آمریكا خبر از این نداشت كه ما چند لشگر داریم و چند تیپ داریم و توان نظامی ما چیست و امكانات ما چیست و وضعیت لجستیكی ما چیست و نیروی دریایی و زمینی و هوایی چقدر قدرت دارند.

آمریكا، در رژیم شاه در بطن تشكیلات ارتش بود. چنان كه اگر زمانی به دولت ایران، یعنی دولت شاه، دستور داده می شد، عراق و كلاً دولت بعث عراق تهدید شود و از مرزهای غرب كشور یعنی قصر شیرین ـ خانقین یا نفت شهرـ خانقین و یا سومار ـ مندلی و از طریق جاد اصلی خانقین ـ بغداد و یا مندلی ـ بغداد ارتش وارد شود و بغداد را تصرف كند. وقتی كه آمریكا به طور كامل از تمام این موارد خبر دارد، این صحنه ها را به عراق تذكر دادند؛ تمام اینها گفته شده بود و این بنا به گفته خود اسرای عراقی است. آنها كه در قبل از حمله گوش كرده بودند به تهدیدهای سیاسی دولت عراق، متوجه هستند كه عراق آمادگی حمله داشت و غیر از عراق هیچ كشوری آمادگی حمله را نداشت و آمریكا منتظر فرصت بود. برنامه آمریكا این بود كه اگر بنی صدر خائن نتوانست نظام جمهوری اسلامی را به انحطاط بكشاند و سبب سقوطش بشود و اگر آن حركت های منافقین در دانشگاه تهران و سخنرانی ها و حركت های نظامی و آن خیانت هایی كه او در شروع جنگ كرد موجب تأمین نظر آمریكا نشد. جنگ را آغاز كند؛ چرا آمریكا جنگ را آغاز كند؟ به علت اینكه نظام یك مملكت و سیستم یك مملكت، كمر آن مملكت است و اگر این سیستم و نظام شكسته شود، در حقیقت كمر آن مملكت شكسته می شود و شما برادران عزیز، هوشیار باشید.

در غرب سه لشكر گرفتار بودند: لشكرهای 64 و 28 و 81 كه درگیر با ضد انقلاب بودند و قدرت جابجایی و نقل و انتقال از كردستان را نداشتند. در تمامی محورهای سقز، بانه و سردشت و بوكان و مهاباد و پاوه و ماكو و كامیاران و سنندج درگیری بود. گارد جاویدان به علت اینكه شاهنشاهی بود و چند تیپ مخصوص و ویژه شاه، آمریكا انتظار این را داشت كه اینها همه منحل شوند. لشكر 77 در خراسان و 16 در قزوین، تماماً فقط به علت ترس آمریكا از روسیه تشكیل شده بودند و تشكیل این سه لشكر، خصوصاً لشكرهای زرهی به خاطر ترس آمریكا از نیروهای زرهی روسیه بود و اگر می بینیم مثلاً لشكر 16 قزوین در قزوین تشكیل می شود، علتش ترس از روسیه شوروی در شمال است و علت اینكه لشكر 93 زرهی در خوزستان تشكیل می شود، علتش ترس از ارتش عراق است كه یك ارتش روسی است؛ این یعنی تحمیل خواسته ها. چنان كه حتی جایگزین كردن یك لشكر در سیستم و نیروی نظامی شاه بر اساس خطوطی بود كه آمریكا تحمیل می كرد كه آن هم به علت ترس از از روسیه و مقابله ارتش شاه با روسیه، نه به خاطر ایران و مملكت ایران بلكه به خاطر منافع آمریكا بود. نیروی هوایی آن، این چنین بود و نیروی دریایی اش نیز همین طور.

لذا آمریكا این خط را به صدام داد كه عراق از غرب تا جنوب یكهزار و سیصد كیلومتر مرز با دشمن، كه اسمش را گذاشته دشمن فارس، دارد. یعنی از غرب، پیرانشهر، بانه، سردشت، مریوان، بوكان، قصرشیرین، نفت شهر، سومار، ایلام، مهران و جنوب تا بندر فاو هزار و سیصد كیلومتر مرز است. آمریكا این فكر را به صدام داده بود كه ای صدام، تو در مملكت در شروع جنگ دوازده لشكر داری؛ پنج لشكرت زرهی است، پنج لشكرت پیاده است و دو لشكر مكانیزه است و دست نخورده و لشكرهای كامل و از پشتیبانی ناسیونالیستی كشورهای عربی خاورمیانه بهره مندی و پشتیبانی ابرقدرت آمریكا را خواهی داشت. در جنوب، ایران یك لشكر بیشتر ندارد كه آن هم به نام لشكر 92 زرهی است. حمله كنید و این لشكر را از هم بپاشید و در عرض چهل و هشت ساعت جنوب را از ایران جدا كنیدو خود مختار كنید. این حركت در غرب نیز همین طور پیش بینی شده بود.

ای عزیزان، در شروع حركت عراق پیش بینی شده بود كه در همدان رادار حساسی است و می تواند تمام نیروهای عراقی را كه وارد خاك ایران می شوند شناسایی كند. لذا این پیش بینی شده است كه قبل از حركت، یك كودتا در نوژه بشود كه شد و رادار از كار بیفتد و حتی این پیش بینی شده بود كه برای تسریع سقوط انقلاب در حركت نوژه جماران هم هدف باشد، یعنی با حركت نوژه همدان، در حین آمادگی دولت و ارتش صدام، در نوژه كودتایی شود و هواپیما بلند شود و جماران را بمباران كند و دولت ساقط شود و امام عزیز از بین برود و به دنبال این حركت ارتش عراق وارد ایران شود و گروگان ها نجات پیدا كنند و انقلاب ایران ساقط گردد. این حركت به طوری طراحی شده بود كه در نوژه پس از انجام كودتا ـ كه به حول و قوه الهی حركت كودتای اینها و حركت منافقانه اینها در تهران و جماران شكست خوردـ رادار را وصل كنند.

حركت بعدی همین لشكر 92 زرهی در جنوب بود ـ كه با توجه به خیانت های دولت موقت، در آینده باید تحلیل شود و در مورد آن كتاب ها نوشته و در تاریخ انقلاب آورده شود ـ و آن این بود كه در نظام ارتشی ـ آن برادران عزیز كه خدمت كرده باشند خبر دارند ـ راننده تانك اگر از اهالی قزوین است ممكن است در لشكر 92 زرهی اهواز خدمت كند. حال اگر این شخص را به شهرستان خودش بفرستند مجبور است از لشكر زرهی برود و در لشكر پیاده خدمت كند. یعنی شخص اگر خدمه تانك است باید برود در شهر خودش.در قسمت پرسنلی كار كند و این را آمریكا دقیقاً همان طور كه در ارتش و سیستم خودش اعمال كرده در ارتش زمان شاه نیز پیاده كرده بود بعد از انقلاب، دولت موقت این را آزاد كرد و این یك خیانت آشكار بود به انقلاب و شهید سپهبد قرنی به این وضع خیلی اعتراض داشت و آن عزیزانی كه از دست رفتند و آن افسران مؤمنی كه از اول جنگ بودند و بعد شهید شدند، همه اعتراض داشتند به این مطلب كه رها كردن نیرویی كه در یك واحد تخصّص داشت و سالیان دراز از بودجه مملكت هزینه شده تا آنها مهارت پیدا كنند، اگر اینها را برداریم و بفرستیم شهرستان خودشان، می روند در یك واحد دیگر كه در آن تخصّص ندارند و این كار بیهوده ای است و بسیاری از واحدهای ارتش كه پس از انقلاب به هم ریخته بود و تازه می خواستیم آنها را متشكل كنیم به این صورت به هم ریختند. خدمه تانك رفت در شهرستان خودش، در واحد پرسنلی مشغول شد. این كار در رابطه با لشكر 92 شدت بیشتری گرفت. یعنی قبل از حمله، یك تیپ از این لشكر در «عین خوش» بود و تیپ دیگرش در فكه. روی این لشكر حساب شده بود كه در كودتا از آن استفاده شود و چنین شد و شكست طرح كودتا باعث شد كه پنجاه درصد كادر این لشكر اخراج شوند و این لشكر كارآیی نظامی خود را از دست بدهد.

تمام این زمینه ها برای یك حمله گسترده آماده شده بود و حمله های هوایی پیش بینی شده بود. خطوط هوایی در نقشه معلوم شده بود. مانند حمله اسرائیل به اعراب، در جنگ هایی كه داشت و عراق می خواست در عرض چهل و هشت ساعت نظام ایران را بر هم بزند و باعث سقوط ایران بشود و چه شد كه دشمن نتوانست این كار را بكند؟ با توجه به اینكه دو لشكر را به غرب اعزام نمود و با بیش از هشت لشكر به طرف جنوب حركت كرد. چه عاملی باعث شد كه دشمن در كرخه ماند؟ پس از توطئه بنی صدر كه نگذاشت برادران ما كالاهایمان را از گمرك خرمشهر عبور دهند و بیست و یك میلیارد دلار كالا در آنجا توسط عراق به غارت رفت و نگذاشت قطعات فانتوم از پادگان تحویل شود و بسیاری از قطعات فانتوم در آنجا به غارت رفت، بعد از این تفاسیر چرا عراق در بیست كیلومتری اهواز ماند؟ چرا عراق نتوانست كاری از پیش ببرد؟ چرا عراق بی فكری كرد و از قسمت امامزاده عباس با یك گردان حركت نكرد تا در پل دختر جبهه جنوب را ببندد و جنوب را جدا كند و و بسیاری  از این چراها.

عراق در قسمت جنوب در دو محور، حركت خودش را برای داخل شدن آغاز كرد؛ یكی محور عین خوش ـ فكه كه خودش دو خط را عقبه داشت: یكی عقبه دهلران ـ عین خوش ـ جسر نادری ـ پل كرخه و دیگری فكه ـ چنانه بود. در قسمت خرمشهر جناح اصلی دشمن دو قسمت می شد؛ یكی از سمت شلمچه بود به سمت خرمشهر و یكی از اهواز و عبور از كوشك و طلایه و جفیر و آمدن به سمت اهواز. این محورهایی بود كه عراق در روزهای اول حمله، مورد استفاده قرار داد. در مقابل آنها هم نیرویی نبود. یك افسر نیروی هوایی عراق گزارش می كند كه: «من با جیپ از كنار كرخه عبور می كردم و رفتم به سمت اندیمشك و به جایی رسیدم كه با چشم خود پادگان نیروی هوایی را دیدم و برگشتم.» می گوید:« من پادگان نیروی هوایی را دیدم.» در این پادگان نیروی هوایی چه تجهیزاتی بود و چقدر نیرو بود؟ هیچ. در اندیمشك كه بود؟ هیچ كس. این افسر عراقی برای رده های بالای خود گزارش می نویسد و می گوید: « من برای شناسائی پادگان نیروی هوایی رفتم و آنجا را دیدم.» ولی چنین تحلیل می كند كه : « به نظر می رسد دشمن كمین گذاشته باشد و این یك نقشه باشد. یعنی به نظر می رسد كه دشمن می خواهد نیروهای عراقی به سمت شرق كرخه بروند و از پشت راهشان را ببندد.» لذا نیروهای عراقی در غرب كرخه باقی می مانند و این وضعیت سبب فتح المبین می شود. آنان اگر به سمت شرق كرخه می آمدند، ما یك عملیات جداگانه را باید انجام می دادیم. در سمت اهواز نیروهای عراقی به راحتی از سمت جفیر عبور می كنند و می آیند به سمت اهواز و پادگان حمید را هم به راحتی می گیرند ولی در پانزده یا بیست كیلومتری اهواز می مانند. یعنی جرأت قدم گذاشتن به داخل شهر را ندارند. در سمت آبادان، آن شهر را محاصره می كنند؛ آن هم نه با یك یا دو لشكر بلكه با هشت لشكر این كار را انجام می دهند. در برابرشان هم هیچ چیز نیست. در طرف ما هر كس دوستانش را بر می داشت و یك تعداد اسلحه می گرفت و به جبهه می رفت و هیچ انسجامی نداشتیم. نه ارتش آمادگی داشت و نه سپاه و نه مردم.

چرا عراق در اطراف آبادان ماند؟ بهتر است قدری روی آن بحث كنیم.

« وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشیناهم فهم لا یبصرون.» اعجاز الهی در این حركت دیده می شود. چرا عراق ماند و چرا عراق كار را تمام نكرد؟ شما به این نتیجه خواهید رسید كه خداوند بر مظلومیت شیعه كه در طول تاریخ اسلام محرومیت كشیده دلش خواهد سوخت. به این نتیجه خواهید رسید كه خداوند دلش بر آن خون های پاكی كه ریخته شده سوخت و جلوی دشمن را سد كرد و حال آینده سازان باید بنشینند در تاریخ بنویسند. عراق در برابر خود سدی دید و ماند. آن هم با وجود توطئه های بنی صدر برای جلوگیری از بسیج شدن مردم، كه ما مرتب بحث می كردیم كه اینها در چه واحدی باشند و او نمی گذاشت بسیج شكل بگیرد و سپاه را هم اصلاً قبول نداشت. توطئه های بنی صدر در جنوب و غرب یكی پس از دیگری شروع شد. نمی گذاشت جنگ شكل بگیرد و نمی گذاشت بجنگیم و در تمامی صحبت هایش كه در یك جلسه به خاطر دارم، تز او فقط این بود كه :« ما زمین می دهیم و زمان می گیریم.» یعنی تز كهنه شده نظامی در جنگ های جهانی كه ما زمین را به دست دشمن می دهیم، خرمشهر را می دهیم بعد منتظر می شویم تا هر وقت آمادگی پیدا كردیم، آن را پس می گیریم و دیگر مهم نیست دشمن با خرمشهر چه می كند و ببینید كه چه آبرویی از اینها رفت. به هر حال حركت بنی صدر جلوگیری و بازدارنده بود و از جهد فی سبیل الله و حركتی كه عاشقان این انقلاب و عاشقان امام و خط ولایت و امامت در ایران اسلامی بتوانند پیاده كنند و بسیج شوند و به جبهه بیایند و دوشادوش سایر برادران رزمنده فی سبیل الله بجنگند و جهاد كنند باز می داشت.

خط بنی صدر و خطوطی كه دركنارش از منافقین گرفته شده بود و سایر سازشكارها هم دست به كار بودند و همزمانی حركت عراق و هماهنگی حركت عراق با بنی صدر و امثالهم باعث شد كه ملّت هوشیار دست بنی صدر را بخواند و با شناخته شدن آن توسط امام آگاه و عزیز و بیدار، بنی صدر بر كنار شد. هنگامی كه بنی صدر كنار رفت حركت جبهه ها آغاز شد و نیروهای مردمی بسیج شدند.

به خاطر دارید كه در عملیات های ثامن الائمه و طریق القدس روی هم رفته از ایران سی و پنج میلیون نفری، هزار تا هزار و پانصد تا دو هزار نفر بسیج شدند و در عملیات فتح المبین شصت هزار نفر و در بیت المقدس هشتاد هزار نفر و همین طور این وضع رشد كرد و به محض اینكه بنی صدر كنار رفت، آن خط نجنگیدن و سازش كاری شكست. یعنی آن خطی كه او اعمال می كرد و منافقین در انقلاب اسلامی و جامعه ترویج می كردند، یعنی خط آمریكا شكست. آمریكا كه شكست خورد چاره ای نداشت جز این كه جنگ را ادامه دهد و گسترش دهد و شلوغش كند و چاره ای نداشت اگر عراق این كار را بكند كمكش كند. با سقوط بنی صدر آمریكا هیچ چاره ای نداشت جز این كه جنگ از شدت نظامی بیشتری برخوردار شود. یعنی اوج حركت نظامی بر علیه انقلاب بیشتر شود. چرا كه آمریكا از حركت های سیاسی و اقتصادی سودی نبرد. تنها حركتی كه می توانست برای سقوط انقلاب به آمریكا امید دهد، یك حركت گسترده نظامی بود.

جنگ برای آمریكا امكان پذیر نبود مگر اینكه در كنار عراق دُوَلی (دولت های) را بگذارد كه پشتیبانش باشند و خودش هم پشتیبانی كند. كمك های مادی، تسلیحاتی، همكاری تبلیغاتی و هر گونه كمكی كه از دستش بر می آید، بكند تا عراق بتواند این جنگ را ادامه دهد و بتواند انقلاب را زودتر به سقوط بكشاند.

لذا آمریكا در حركتی كه با عنوان جنگ شروع كرد ـ و این سومین حركت آمریكا برای سقوط انقلاب بود ـ تمام كشورهای عربی خاور میانه و خلیج فارس و نیز كشورهای دیگر نظیر انگلیس و فرانسه را وادار به كمك به عراق برای تداوم جنگ نمود.

برادران رزمنده، برای ادامه جنگ معلوم بود و از قبل هم ثابت شده بود كه عراق به تنهایی قادر به حمله به ما و تداوم جنگ نبود. ما را در یك وضعیت بد اقتصادی قرار داده بودند تا آمریكا قادر به حمله باشد. در آن زمان ذخایر ارزی اقتصاد ما كمتر از دو میلیارد دلار بود. در زمان شروع جنگ، برادران عزیز دولت خدمت امام رفته بودند و گفته بودند كه این ارقام فاجعه است. امام فرمودند: «به خدا توكل كنید.» در شروع جنگ ما از نظر اقتصادی در بدترین وضع بودیم. از نظر نظامی همان گونه بود كه خدمت شما گفتیم و از نظر سیاسی هم به واسطه تبلیغات صهیونیستی و آمریكایی و كمونیستی در دنیا كنار زده شده بودیم و وجهه ای نداشتیم. در بین ملت ها بر ضد انقلاب اسلامی و ایران تبلیغ شده بود. لذا همه چیز آماده بود تا عراق بتواند این جنگ را به شدت ادامه دهد. ولی به حول و قوه الهی از آنجا كه دست خدا در كار است و به خاطر اخلاص و اعتقاد به آخرت و دنیای غیب و اینكه تمامی جریانات این جهان و هستی در ید قدرت خداست و خدا قادر است نصرت دهد، پیروزی دهد، شكست دهد، رستگاری دهد یا ذلّت بدهد، خواری دهد و همه چیز به دست خداست و یدالله فوق ایدیهم، همه این توطئه ها یكی پس از دیگری شكست خورد.

پس از سقوط بنی صدر، ارتش و سپاه هماهنگ شدند و حملات یكی پس از دیگری مثل ثامن الائمه و طریق القدس انجام شدند و فتح المبین با آن شكل روحانی و معنوی و آن ابهت و بزرگی كه داشت و اصلاً نامش را عملیات نظامی نمی توان گذاشت و در تاریخ اسم آن عملیات را عملیات نظامی نباید گذاشت. دشمن را گیج و مبهوت كرد و تلفات و خسارات زیادی به آن وارد آورد و قسمت دزفول و شوش آزاد شدند. در آن زمان بحث بود كه این عملیات كجا انجام شود. بعضی ها نظر داشتند در اهواز انجام شود و بعضی ها نظر داشتند در خرمشهر و در آخر به این نتیجه رسیدند كه این عملیات در خونین شهر انجام شود. در عملیات بیت المقدس و فتح المبین در مجموع نه هزار كیلومتر مربع از خاك جمهوری اسلامی ایران آزاد شد.

آماری كه در این زمینه داده می شود و تازه كمترین آمار است، یك چیز كه عجیب و تاریخی است و  شاید در دنیا سابقه نداشته و آن اینكه كمتر از صد روز فاصله بین این دو عملیات، فتح المبین و بیت المقدس، فاصله بود و این در تاریخ بی سابقه است كه هشت لشكر از قسمت دزفول و شوش در عرض كمتر از سه ماه این عملیات را تمام كنند و آن هم عملیاتی با چنان ابهت و چنان حیثیت و چنان عظمت.

آزادی خونین شهر كه ابداً توسط ما تبلیغ نشد، اینقدر اهیمت و اثر این عملیات شدید بود كه در دنیا تكانش را دیدیم. اثر این عملیات در سوریه و لبنان طوری بود كه مانند آن را ما در تهران و اصفهان ندیدیم و این به خاطر عظمت عملیات بود. مستشاران روسی و آمریكایی در خونین شهر طرح دفاعی خونین شهر را برای بیست سال ریخته بودند. خاكریز از كارون تا جاده اهواز و از جاده اهواز تا شلمچه، یك خاكریز ممتد شرقی غربی و كانال ها و میادین متعدد مین سبب این شده بود كه دشمن تصور از دست دادن خرمشهر را هم نداشته باشد. خود خونین شهر غیر از گردان های تانك با هفده گردان محافظت می شد. دشمن اصلاً تصور سقوط هم نداشت و بجاست كه خدمت شما بسیجیان پاك پاك پاك، این نكته گفته شود كه مغزها خسته شده بودند و در مرحله سوم بیت المقدس، همان طور كه در صحبت های قبلی خدمت شما گفته شد، نمی دانستیم چه تصمیمی بگیریم. آیا باید داخل خونین شهر شد یا نه؟ كیفیت ها پایین آمده بود. تلفات داده بودیم؛ آیا اگر ما داخل خونین شهر برویم موفق می شویم؟ دیگر قدرت تصمیم گیری نبود، تا اینكه برادران خدمت امام رسیدند و به امام عرض كردند كه خونین شهر این سختی ها را دارد و ما هر چه پیش بینی می كنیم باز نیرو كم داریم. وضع این گونه است و نمی توانیم حمله كنیم، سیم خاردار است و در عین حال نمی توانیم تصمیم بگیریم، شما نظر بدهید كه چه كنیم، حمله كنیم یا نكنیم؟ تمام این صحبت ها را كردند و امام در جواب برادران گفته بود كه تا توكلّتان چقدر باشد . برادران دیگر ننشسته بودند و به طرف جنوب حركت كرده بودند. همه لشكریان خسته بودند و وقتی گفته امام را برای آنها باز گفته بودند همه به گریه افتادند و گفتند حال كه امام فرموده اند به خدا توكّل می كنیم و امام راست می گویند كه ما توكل به خدا نداریم و به این علت سست هستیم.

سردار شهید حاج ابراهیم همت(2)

تصمیم گرفته شد كه با آن نیروی كم و با آن حركت معجزه آسا عملیات بیت المقدس انجام شود و دیدید كه چقدر اسیر، هزار اسیر، حتی شبی هجده هزار اسیر، ولی باز ما متوجه نبودیم كه چه شد. همان طور كه گفتم در خارج از ایران، این عملیات اینقدر تكان داده بود. كه وقتی با حافظ اسد صحبت می كردیم سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود. سیستم نظامی سوریه و لبنان، شیعیان لبنان، فلسطینی هایی كه مؤمن به انقلاب و معتقد به انقلاب بودند و نه در خط یاسر عرفات، همه اصلاً بهت زده شده بودند كه ایران چه قدرتی دارد. چند وقت پیش با فرمانده نیرویی دریایی صحبت شده بود و گفته بود در زمانی كه سقوط خونین شهر قطعی شده بود، همه به وحشت افتاده بودند و ترسیده بودند و كشتی كشتی می رفتند آن طرف. مشخص بود كه ترس پیدا كرده بودند كه با سقوط خرمشهر، ایران حركت را به سمت كویت و به سمت بصره ادامه خواهد داد. تا این حد دشمن وحشت كرده بود و ترسیده بود و این حركت اینقدر اعجاز انگیز بود و آنقدر ابهت در آن بود كه آن چنان آمریكا را به وحشت انداخت. از ترس رشد انقلاب و صدور انقلاب بود كه اسرائیل به لبنان حمله كرد تا به این ترتیب قدرت آمریكا برای كشورهای عربی به نمایش گذاشته شود و به آنها فهمانده شود كه آمریكا قدرت دارد و نظرها از جنگ ایران به جنگ اعراب و اسرائیل منحرف شود و همچنین صدام هم این وسط نجات پیدا كند و بعد اینكه ریشه انقلاب اسلامی و آن موجی كه در لبنان ایجاد كرد، بخشكد و به قول برادر عزیزمان هاشمی رفسنجانی، آمریكا به تمام نتایجی كه می خواست برسد، رسید مگر یك نتیجه. قدرت خودش را به اعراب نشان داد و اذهان را به سمت جنگ اعراب و اسرائیل برگرداند و انقلاب را در لبنان به مقدار زیاد خفه كرد. فقط به یك نتیجه نرسید و آن هم برگرداندن ذهن ایران به جنگ اعراب و اسرائیل و نجات صدام بود و این بر اساس هوشیاری و آن درایت و بصیرت بزرگ امام بود كه روی این مسئله دست گذاشتند كه راه قدس از كربلا می گذرد و از كربلا به طرف قدس می رویم.

عملیات بیت المقدس چنان ابهت داشت كه دشمن را به وحشت انداخته بود. دشمن تصور نمی كرد كه ما قادر باشیم حمله ای به آن گستردگی بكنیم و در همان موقع ما آماده شدیم برای حمله رمضان. حتی بر عكس تبلیغات منفی كه شد مبنی بر اینكه عملیات رمضان برای ما ضربه ای بود، این عملیات رمضان بسیار موفق بود. ضرباتی كه در عملیات رمضان و در جبهه رمضان به دشمن می زدیم در طول جنگ بی سابقه بود.

هر چه گفته می شد، فكر می كردند این آمار دروغ است. ولی خود ما بودیم كه در یك شب تا صبح طبق آماری كه گرفتیم حداقل سیصد و هفتاد تانك دشمن توسط همین بسیجیان پاك كه خودتان هستید، منهدم شد. بسیاری از نیروهای دشمن از بین رفتند. البته آن نتیجه اصلی را كه می خواستیم از عملیات بگیریم نگرفتیم ولی كنفرانس را در عراق بر هم زدیم. توطئه آمریكا برای منحرف كردن ذهن ما به جنگ اعراب و اسرائیل را هم بر هم زدیم. این یك حركت بزرگ و راه گشایی بود در غرب، كما اینكه در مرحله دوم تا نزدیكی مندلی رفتیم.

حركت بعد حركت محرم بود. یك جبهه گسترده را در محرم باز كردیم. جبهه گسترده ای كه از مهران شروع می شد و تا دهلران بود ـ از قسمت دهلران در ارتفاعات جبل حمره ای ـ و عملیات در این جبهه سبب شد راهی به عرض پنجاه كیلومتر به داخل خاك عراق باز شود و رسیدن به بصره را ممكن كند. در این جبهه محرم موفقیت زیاد بود. منتها ای برادران عزیز، اگر به خاطر داشته باشید در روزهای اول جنگ عراق سوار بر اسب مراد می تاخت و صدام رجز خوانی می كرد، چنان كه راننده تانكی هنگام حضور در جیراوند، از مردم جیراوند سؤال می كند كه تا تهران چند كیلومتر است و جدی هم سؤال می كند و صدام نیز پس از سخنرانی و مصاحبه در خونین شهر، هنگام سوارشدن كه خبرنگارها می گویند: «باز سؤال داریم.» می گوید:« مصاحبه بعدی در اهواز.» یعنی دشمن با این قدرت آمده بود و رجز خوانی می كرد.

در زمانی كه تانك های دشمن بی مهابا و وحشیانه به خاك ما تاختند، به ناموس ما تاختند و در خونین شهر و سوسنگرد و قصر شیرین آن جنایات را آفریدند و با آن حركتی كه كردند و آن بی بندوباری ها و آن غارت ها و تجاوزات به ناموس و زن و بچه مردم و به اسارت گرفتن آنها، و از بین بردن حیثیت ما، عراق بر اسب مراد سوار بود. ای رزمندگان دلاور اسلام، توسط همین بسیجیان حزب الله، صدام از اسب مراد به زیر كشیده شد. یعنی صدام و دولت عراق چنان قدرت نظامی خودش را در سرتاسر مرزهای ما از دست داده كه چه در هفتصد و پنجاه كیلومتر مرز غرب و چه در پانصد و پنجاه كیلومتر مرز جنوب ـ از بندر فاو تا دهلران و از دهلران تا پیرانشهر ـ در هر كجا نیروهای رزمنده اسلام اراده كنند، به والله می توانند داخل خاك عراق شوند و در هیچ جا از این هزار و سیصد كیلومتر دولت مزدور عراق و ارتش عراق كه آنقدر مطمئن بود و اكنون ضعیف و شكسته و بی روحیه شده ، حتی در یك كیلومتر از این مرز، عراق قادر نیست با یك لشكر حمله كند. یعنی به كلی قدرت آفند و حمله از دولت عراق و ارتش عراق توسط ید شما و توسط یدالله، گرفته شده است. دولت عراق قسمت اعظم قدرت نظامی اش را ازدست داده، چرا؟ چون شما پنجاه هزار نفر را در مهران اسیر گرفتید.

پس از عملیات محرم و روحیه ای كه در برادران عزیز دیدیم و آن حركت بزرگ و عظیم، به یكباره صحبت از صلح شد. ای برادران عزیز، خوب دقت كنید، در شرط مؤمن هرگز خلل ایجاد نمی شود. ما از روز اول این شرایط را برای عراق گذاشتیم: 1) ای صدام ما محاكمه تو را می خواهیم. محاكمه آن كسی كه تجاوز كرده است.2) از تو غرامت می خواهیم. تو حمله كردی به خاك جمهوری اسلامی و زن و بچه مردم را مورد اهانت قرار دادی و خسارات مالی و جانی به ما وارد نمودی و به اسلام لطمه وارد كردی. ما از تو غرامت می خواهیم. ثانیاً بایستی برآورد غرامت ما را بدهی، یعنی صد و پنجاه میلیارد دلار. اگر عراق صدو پنجاه میلیارد دلار به ما غرامت بپردازد، ما با این پول قادریم روزانه از صدور دو میلیون بشكه نفت جلوگیری كنیم و بازار دنیا را لكه دار كنیم و با این پول قادریم بهترین تجهیزات را از هر كجا كه دوست داشتیم بخریم و خودمان را مجهز كنیم و قدرتمند شویم. پس این برای آمریكا سود نداشت. آمریكا كه تا حالا سعی كرده كمر اقتصاد ما را بشكند به هر نحوی كه شده، جلوگیری از پرداخت بدهی تركیه و فرانسه، به اقتصاد ما لطمه وارد شود. و ما ضربه بخوریم و این وضع را آمریكا تحمل نمی كند (گرفتن غرامت). 3) متجاوز شناخته و محاكمه شود خوب این را شما رویش فكر كنید. آمریكا توسط عاملی به نام صدام در خاورمیانه آمده و همیاری تمامی دولت های غربی و عربی جنگی را بر علیه ما راه انداخته و همیشه تكرار شده كه جنگ ما جنگ با عراق نیست بلكه جنگ ایران و آمریكاست، جنگ ایران و جهان است نه جنگ ایران و عراق.

در عراق آمریكا حضور دارد. با آواكس در عربستان، نیروهای عراقی را هدایت می كند. كمك های نظامی و حضور مستشاران آمریكایی كه از قبل مخفیانه بود، اینك آشكار است. ما به قطع روابط با آمریكا افتخار می كنیم. فرانسه در جنوب خاك عراق حضور دارد. موشك اگزوسه فرانسه با چهل كیلومتر برد قادر است با هلی كوپتری كه در اختیارش گذاشته شده، از بندر فاو كشتی های ما را در خارك تهدید كند و بزند. فرانسه با میراژهایش كه به كمتر كشوری و با شرایط خاصی می فروشد در عراق حضور دارد. شوروری در عراق حضور دارد با موشك های اسكاد بی. كه به هیچ كشوری نداده، با مدرن ترین نمونه زرهی اش كه سمبل نظام و سیستم ارتش روسیه است، یعنی با مدرن ترین تانكش   T.72 در عراق حضور دارد. شوروی با مدرن ترین جنگ افزارهایش، هلی كوپترهایش و میگ 25 كه قادر است در یك لحظه از زمین عكس بگیرد و هدف را شناسایی كند به عراق رفت. انگلیس هم با موشك های زمین به زمین و زمین به هوا. آمریكا، انگلیس، فرانسه و شوروی همه در عراق حضور دارند. در خاورمیانه عربستان با كمك های مادی و تسلیحاتی و پشتیبانی هایش كه در هر ماه یك میلیارد دلار به عراق كمك می كند و از آن طرف هم مصر با اعزام نیرو تسلیحات و كمك های مادی و بعد اردن هم با كمك های مادی، تسلیحاتی و انسانی و مراكش و عمان و كویت و شیخ نشین های دیگر هم از عراق پشتیبانی كرده اند. همه اینها با حضور فعالشان در عراق از صدام سمبل درست كرده اند و حالا آمریكا فرصت را نباید از دست بدهد.

بجاست كه این مطلب عنوان شود كه اگر عراق صدام را از دست بدهد، اردن باخته، عربستان باخته، مصر و بقیه كشورهای حامی هم باخته اند هیتلر آمریكا، خونخوار آمریكا در عصر حاضر در خاورمیانه صدام است و بجاست كه خوب دقت كنید به این مطلب كه هر زمان ما حمله داشتیم سریعاً شاه حسین وارد عراق شده و با صدام مذاكره كرده است. بی شك آمریكا بركناری صدام و رژیم بعثی را هم قبول نخواهد كرد. آمریكا از ما این شرایط صلح را نمی پذیرد.

تازه اینها از شرایط صلح بود كه عنوان كردیم ولی به قول امام عزیز ما جواب این خون ها را چگونه می دهیم؟ به فرض كه یكصد و پنجاه میلیارد دلار گرفتیم. آیا جواب خون یك نفر از بسیجی های ما می شود؟ مگر آنها برای پول جنگیدند، مگر آنها برای قدرت جنگیدند، مگر آنها برای مقام جنگیدند، آیا كسی حاضر است برای پول جان بدهد؟ پس جواب آنها چه می شود. یعنی به ملت خواهیم گفت ما پول گرفتیم و بچه های شما را دادیم. چنین كاری می توانیم بكنیم؟ نه؛ مردم ما در سرتاسر ایران، در محلات و در روستاها و بین مردم مستضعف تبلیغ شد، به شوق رفتن كربلای امام حسین (ع) بسیج شدند. این تمام شوق و تمام ذوق و تمام اشتیاق كربلای حسین است و مردم با این شوق بسیج شدند و اگر این بسیجی عزیز در جبهه بیاید و زمانی احساس كند كه صلحی شده و او به كربلا نرسیده، آیا اگر عراق دوباره خودش را سازماندهی كند، در آینده هم ما قادر خواهیم بود دوباره مردم را بسیج كنیم؟ آن وقت چه می شود. آن وقت ما چوپان دروغ گوئیم. می گوید كه یك موقع به ما گفتید كربلا را باید در جبهه یافت و من بچه هایم را از دست دادم، عزیزانم را از دست دادم، دوباره می گویید بیا برویم، بیا برویم كربلا، این را چه می كنیم؟

اساس حركت نظامی ما این ملت است. تمام بار این راه بر دوش این ملت است و امام عزیز اشاره دارد. آنها را چه كنیم؟ ای عزیزان، ما چاره ای نداریم به غیر از جنگ، پس برای ما تمام درهای صلح بسته است. سازش و صلح با كفر حرام است. با كفر بر سر میز مذاكره نشستن خصلت مارقین و قاسطین و ناكثین است، نه خصلت مؤمنین و متقین. ما هیچ چاره ای نداریم مگر جنگ و مگر جهاد در راه خدا كه سفارش شده و همه درها اگر بسته باشد این در به روی بهشت باز است و ما هم چاره ای نداریم و باید در راه خدا بجنگیم. نه به خاطر پول و ثروت و زن و بچه و نه برای هوای نفس و مكنت و قدرت و جاه و شهوت مقام و ریاست؛ هیچ یك. فقط در راه خدا باید بجنگیم و مایه بگذاریم. سخن جالبی در شروع گفته شد. به قول امام عزیز، ما چون حسین وارد شدیم و مانند حسین هم باید به شهادت برسیم. ما باید به این جنگ ادامه بدهیم و در تداوم این جنگ حرفی نیست. یعنی ای عزیزان، شرف حیثیت و آبرو و مقام اسلام و انقلاب اسلامی و ملت اسلامی در تداوم این جنگ است و سازش صلح و به مذاكره نشستن برای ما خواری و ذلت و افتضاح به همراه دارد و نسل آینده را به لجن می كشاند و اسلام را از بین می برد. اسلامی كه در لبنان دیدیم چه كرد. پس ما می جنگیم و باید بجنگیم و چاره ای نیست. به گفته امام تا ظهور امام مهدی (عج) با یك دستمان سلاح و با یك دستمان قرآن باید بگیریم و طبق دستورات ولایت امروز در جامعه انقلاب اسلامی ما دو روند بیشتر نداریم: امامت و امت، امامت و حزب الله والسلام. خط سومی نداریم. در این روند و در این قانون و در این چارچوب، باید اطاعت محض از دستورات ولایت سمبل فكری و عقیدتی و انسجام روحی و معنوی برای یك مؤمن و یك انسان حزب الله باشد و خواهد بود. لذا امام عزیز و ولی فقیه دستور فرموده تا بیت المقدس باید جنگید و در راه بیت المقدس خط رهبری و ولایت این را روشن می كند. یك راهنمائی هم بكنیم. در این راه، خط رهبری به عنوان فرمانده كل قوا به حركت ما جهت می دهد و می گوید كه این بیت المقدس شما راهش از كجاست؟ كربلا. از كجاست؟ كربلا. یعنی اینكه ای عزیزان، ای بسیجیان حزب الله، ای امت حزب الله، در این راه نشد و نمی شود و نباید كرد وجود ندارد. ما بایستی بنا به فرمان ولایت، كه در آن تخلف نیست به كربلا برسیم و ما به كربلا نخواهیم رسید مگر آنكه از مرزهای ایران عبور كنیم، اول خودمان را به دجله و بعد به حول و قوه الهی به كربلا برسانیم و این راه یا از بغداد خواهیم برد و یا از بصره و این مورد تفاوتی نمی كند. هدف اینست كه ما به كربلا برسیم. هدف نظامی ما كجاست؟ كربلا. پس هدف،گرفتن كربلاست و با آزاد كردن این خاك عزیز و پربهای سرور شهیدان، امام حسین، از دست و چنگال خونخواران جهان، از دست بعثی هایی كه نه حیثیت دارند و نه آبرو و هیچ چیز در درونشان ندارند و اسلام را به ذلت كشانده اند و بویی از اسلام نبرده اند، آزاد می شود و باید كربلا را نجات داد. همانطور كه حسین با یارانش رفت كربلا را نجات داد.

پس هدف بسیجیان كربلاست. منتهی در راه رسیدن كربلا هدفهای وسطی هم هستند. رسیدن به یك شهر و دو شهر تا كربلا. اگر بنا باشد بسیج راه بیفتد وشعار بدهد و حركت كند به سوی كربلا، بدون اینكه كسی با او بجنگد، خوب، این كربلا عزت ندارد، كربلا در راهش ، شهید می خواهد و شكست می خواهد و كشته می خواهد و كشته می خواهد و پیروزی می خواهد و اسیر می خواهد و محاصره شدن می خواهد و محاصره كردن می خواهد، همه چیز می خواهد. رمضان می خواهد، محرم می خواهد، مسلم بن عقیل می خواهد، همه جور جنگیدن می خواهد. این تصور كه وقتی صحبت از كربلا شد یعنی این كه این بار ما به كربلا می رسیم،این نباید باشد. ما باید خودمان را برای سختی ها آماده كنیم. ما باید چون انبیاء و اولیای الهی كه زمانی كه اراده می كردند بیش از ده سال در مكه و نزدیك به ده سال در مدینه می جنگیدند و تمام عمرشان جنگ بود و جهاد فی سبیل الله و خسته نشدن و نبریدند. و ما ای بسیجیان عزیز، از عملیات و جنگ نمی بریم. از عملیات خسته نمی شویم. خوب دقت كنید،این برادران بسیجی عزیز، ما از عملیات نمی بریم و خسته نمی شویم و تا كربلا می جنگیم به شرط اینكه خودمان را آماده كنیم؛ و ما آماده نخواهیم شد مگر آنكه به دو جنبه توجه كنیم: آمادگی جسمی و آمادگی روحی. آمادگی روحی مهم تر از آمادگی جسمی است. آمادگی جسمی برای جنگیدن در راه خدا، برای پیاده روی و شكست داد دشمن و برای غلبه بر دشمن كافر، و آمادگی روحی یعنی پاك كردن درون. امام در صحبت هایشان بارها به این مطلب اشاره داشتند كه عمده مسائل، اخلاص و خلوص است و اگر باشد همه چیز هست. یعنی پاك شدن درون، یعنی بیرون راندن هواهای نفسانی از ذات و از قلب و از دل از درون انسان. پاك شدن به منزله اینكه انسان ایثار پیدا كند، اخلاص پیدا كند، متقی شود و تقوی پیدا كند و جهاد فی سبیل الله در او رشد كند و خودش را انشاءالله برای یك عملیات بزرگ آماده كند و این انشاء الله در شما مصداق پیدا كند.

در دعاهایتان و در نمازهای شبانه و راز و نیازهایتان با خدا حرف بزنید و مظلومیت خود را به خدا ثابت كنید تا خدا دلش به حال شما بسوزد. خدا هم رئوف است، هم مهربان است و هم خشم و غضب می كند. برای اینكه لطف و رحمت و آمرزش خداوند شامل حال ما شود، باید اخلاص باشد و برای اینكه ما اخلاص داشته باشیم سرمایه می خواهد كه از همه چیزمان بگذریم و برای اینكه از همه چیزمان بگذریم باید شبانه روز دلمان و وجودمان و همه چیزمان با خدا باشد. اینقدر پاك باشیم كه خدا ما را مورد رحمت قرار دهد.

قدم برداریم برای رضای خدا، حرف بزنیم و شعار بدهیم برای رضای خدا بجنگیم فقط برای رضای خدا. همه چیز و همه چیز خواست خدا باشد و اگر چنین شد پیروزی درش هست. چه بكشیم، چه كشته شویم، پیروزیم و هیچ ناراحتی نداریم و برای ما شكست معنا ندارد. چه بكشیم و چه كشته شویم پیروزیم. اگر این چنین نباشد خدا غضب خواهد كرد؛ اگر خدای ناكرده یك ذره و یك جو هوای نفس در فرماندهان ما، در فرمانده گردان و غیره و خدای ناكرده در افراد بسیج ما باشد و ما حس كنیم امكانات مادی و این جنگ افزارها و این ابزار و آلات می توانند به ما كمك كنند، اصلاً چنین نیست.

ای عزیزان، نصرت دست خداست و فتح و نصرت و وعده نصرت با خداست. «نصرٌ مِن الله و فتحٌ قریب.» اطاعت از خدا، كاركردن برای رضای خدا و خلوص و اخلاص داشتن در این حركت و در این راه با تدبیر و فكر كردن، باعث می شود كه خدا رضایت داشته باشد و لطف كند و اگر خدای ناكرده به جای این حركت تكیه بر قدرت باشد، ابزار باشد و توجهی به خدا نباشد، غرور باشد، سستی باشد و غفلت باشد، خدا غضب می كند و خدا جای حق نشسته است. پیامبر در جنگ احد یك كلام به سربازنش می گوید و الآن، شما تحلیل كنید. پیامبر فرمانده كل قوا بود، به سربازانش گفت: این ارتفاع را خالی نكنید و شما نباید این ارتفاع را در احد خالی كنید. رزمنده ها می جنگند. دشمن كه شكست خورد، آنها ارتفاع را رها می كنند و پایین می روند. باید رزمندگان بسیج بنشینند و فكر كنند كه آیا پیامبر اشتباه كرد؟ یعنی پیامبر در پیامبریش و فرماندهی كل قوا افراد را اشتباه تعیین كرد؟ آیا افراد شجاع و غیور و دلیر را برای دفاع كردن انتخاب نكرد؟ اگر اینقدر حساس بود كه فرمانده كل قوا گفت: ارتفاع را خالی نكنید و پیامبر روی این مطلب تأكید داشتند كه تا من نگفته ام روی این ارتفاع باشید و آنجا را ترك نكنید، چرا آن را ترك كردند، شجاع نبودند كه بودند، چون پیامبر اشتباه نمی كند؛ دلیر نبودند كه بودند؛ از مؤمنین خاص نبودند كه بودند؛ همه چیز بودند. چه چیز باعث شد اینها ارتفاع را ترك كنند؟ عدم اطاعت از فرماندهی به علت وجود هواهای نفسانی. یعنی خاص ترین مؤمنان بودند ولی مؤمنان خاص هم در یك زمان گول شیطان را می خوردند در یك زمان وسوسه شدند كه نگاه كنند كه چگونه بقیه افراد غنیمت جمع می كنند و تقسیم می كنند و گفتند ما هم برویم یك اسب یا شمشیری گیر بیاوریم یا زرهی یا سپری. یعنی این شیطان لعنت شده قادر است انسان را از بالا به سقوط بكشاند و انسان را از اعلی درجه به كمترین درجه بكشاند. اگر آن انسان خودش را نساخته باشد و آمادگی مقابله با شیطان را نداشته باشد این گونه می شود. صحابه پیامبر در كوه احد دچار هوای نفس می شوند. اگر بنشینید تحلیل كنید می بینید كه هیچ چیز نبوده مگر عدم اطاعت آنها از فرمانده كل قوا، یعنی پیامبر؛ و ترك آنها از جایی كه به آنها گفته شده بود ترك نكنند و این كار را كردند فقط به صرف به دست آوردن غنیمت. در حالی كه قبلش خدمت شما عرض كردیم مؤمنینی كه خاص بودند، آیا به مادیات چشم مادی داشتند؟ نه؛ یك لحظه غافل شدند و اطاعت از دستور نكردند.

پس از عزیزان اطاعت از فرماندهی در شیوه جنگ و رعایت اصول جنگ، در قبل از حمله و حین حمله و بعد از حمله، از تكالیفی است كه شما لازم است اجرا كنید و اطاعت كنید و الحمدلله در این زمینه سخن بسیار گفته شده و همه عزیزان مملكت گفته اند و.

انشاء الله مطالبی از این دست كه سرداران بزرگ دفاع مقدس را به نسل نو باز خواهد شناخت و شماره های بعدی ستارگان زمین به شما عرضه خواهد شد.

والسلام

خاطراتی در خصوص سردار شهید حاج عباس كریمی

نوجوان بسیجی ، كنار خاكریز دراز كشیده بود. خسته بود و خیس عرق. نوار فشنگ های تیر باری كه به دور كمر و شانه هایش بسته شده بود، بر پهلوهایش فشار می آورد. كمی خود را جا به جا كرد. نگاهش را به كسی كه در كنارش نشسته بود، انداخت. مردی زانوهای خود را در بغل گرفته و نگاهش در دشت غرق شده بود. بسیجی ها را نگاه می كرد.

بسیجی هایی كه به ستون به هر سو می رفتند. امروز، روز تمرین بود؛ تمرین برای عملیاتی كه به زودی قرار بود انجام بدهند.

نوجوان بسیجی ، چهره خاك آلود مرد را برانداز كرد و پرسید:«اخوی ! مال كدام گردانی؟ توی گردان ما هستی؟!»

مرد، نگاهش را از دشت، به روی او برگرداند لبخندی زد و گفت:«نه برادر!»

نوجوان بسیجی، از طرز جواب دادن مرد خنده اش گرفت.  با لحنی بی اعتنا گفت: «می دانستم! تا به حال تو را ندیده بودم.»

و بعد خود را كنار خاكریز جابه جا كرد و گفت: «ببین! فكر كنم گردان ما شب عملیات جلوتر از همه باشد. تو هم بیا گردان ما!»

مرد، دوباره نگاهش را به سوی دشت كشید و چیزی نگفت.

بسیجی می خواست همچنان با مرد صحبت كند؛ پرسید: «شنیده ای كه قرار است فرمانده لشكر بعد از تمرین، سخنرانی كند؟ تو او را تا به حال دیده ای؟!»

مردگفت: «بله!»

 نوجوان گفت:«خوش به حالت ! من كه تا به حال او را ندیده ام.

اما تعریفش را شنیده ام! خیلی دوست دارم كه او را ببینم»

مرد، نگاهش را به روی او انداخت  و سپس دوباره به دور دست ها چشم دوخت و آرام گفت: «او هم مثل همه بسیجی هاست؛ درست مثل آنها»

بسیجی نگاه تندی به او كرد. از گفته های  مرد ناراحت شده بود. فكر كرد كه او چقدر خود خواه است.

چطور ممكن است «حاج عباس» ، فرمانده لشكر، مثل او باشد.

نوجوان  بسیجی در حالی كه لحن صدایش اعتراض آمیز می نمود، گفت: «اصلاً می دانی حاج عباس كیست؟ هان؟»

مرد چیزی نگفت؛ حتی نگاهش را هم برنگرداند. نوجوان بسیجی در  حالی كه رویش را به سوی دیگر برگردانده بود، با صدای بلندی گفت: «بعضی ها خیلی خود خواه هستند! خیلی بی معرفت هستند من دائم آرزومی كنم كه یك بار حاج عباس را ببینم، آن وقت تو می گویی كه او هم مثل همه بسیجی هاست؟!»

نوجوان بسیجی ، یكباره از جا بلند شد. نگاهش به سمت ستونی از بسیجی ها بودكه آماده حركت بودند. بی آنكه  به مرد نگاه كند: گفت: «حالا بیا كمك كن تا این نوار فشنگ ها را ببندم»

مرد به كمكش آمد . نوار فشنگ ها از دور كمر بسیجی باز شده بود. آن را از نو بستند.

نوجوان بسیجی سلاحش را برداشت. در حالی كه  نمی خواست نگاهی توی صورت مرد بیندازد، گفت: «حالا اگر دوست داشتی بیایی گردان ما، به من بگو، شاید توانستم كاری برایت انجام دهم...بعد سخنرانی حاج عباس، بیا پیش من»

بسیجی ، این را گفت و به راه افتاد . مرد بلند گفت: «خداحافظ

نوجوان بسیجی رویش را برگرداند. مرد، دست تكان می داد.

نوجوان دوید و در میان جمع بسیجی ها ناپدید شد.

روی زمین صافی كه دور تا دور آن را خاكریز گرفته بود، بسیجی ها جمع شده بودند. عده ای دیگر از بسیجی هااز میدان تمرین آمدند.

نوجوان بسیجی ، در میان جمع نشسته بود و به هر سو می نگریست . مرد را كه دید، بلند گفت: «بیا اینجا»

مرد برگشت. نوجوان بسیجی دستهایش را برای او تكان داد. مرد، او راكه دید،خندید و گفت: «سلام!»

چند نفری  همراه او بودند. چیزی به آنها گفت و آمد كنار نوجوان و بر روی زمین نشست.

نوجوان بسیجی گفت:«كجا بودی؟!هر چقدر دنبالت گشتم پیدایت نكردم.»

مرد گفت: «توی میدان تیر بودم.»

نوجوان بسیجی از خوشحالی نمی توانست در یك جا بنشیند و مرتب جابه جا می شد. از مرد پرسید: « پس چرا تا حالا حاج عباس برای سخنرانی نیامده؟»

مرد با خنده گفت: «تو از كجا می دانی نیامده؟ شاید او یكی از همین هایی كه دراین جا هستند، باشد!»

 نوجوان بسیجی  خندید. نگاهی به مرد انداخت و گفت:« از تو خوشم می آید! خیلی ساده هستی! مرد حسابی! فرمانده لشكر را حتماً با اسكورت می آورند. تو دیگر كی هستی!؟»

مرد خندید و سرش را پایین انداخت.

همه آمدند . میدان پر شد از بسیجی هایی كه به نظم بر روی زمین نشسته بودند. یكی جلو روی همه قرار گرفت و شروع به صحبت كرد:

بسم الله الرحمن الرحیم . این آخرین تمرین قبل از عملیات بود كه انجام دادیم. برادر«عباس كریمی» ، فرمانده لشكر،در میدان تمرین حضور داشتند و الان هم قرار است در مورد عملیات صحبت كنند. تا برادر كریمی برای سخنرانی  تشریف بیاورند،همه صلوات بفرستید

صدای صلوات بلند شد. نوجوان بسیجی نگاهش را به اطراف كشید.

مرد از كنار او بلند شد و به طرف جلو رفت. پسرك با ناراحتی زیر لب گفت: «این دیگر كیست؟! آبروی آدم را می برد حالا كجا راه افتاد برود!؟»

مرد كه جلو روی همه قرار گرفت، صدایی هماهنگ از میان جمع به هوا برخاست:

-         صلی علی محمد ،فرمانده لشكر حق خوش آمد.

نوجوان بسیجی حیران مانده بود. مرد شروع به صحبت كرد. نوجوان بسیجی احساس كرد در كوره ای از آتش است.  صورتش  داغ شده بود. هیچ صدایی را نمی شنید . نگاهش را به زمین دوخت. سخنرانی پایان یافت. جمع بسیجی ها به هم خورد. همه به دور فرمانده لشكر ریخته بودند و او را غرق در بوسه می ساختند، اما نوجوان بسیجی همان طور بر جای خود نشسته بود.

بلند شد،ایستاد و ناگاه به سوی جمع بسیجی ها شتافت. دیوانه وار جمع را شكافت و راهی به جلو باز كرد. سخت تقلا می كرد. شانه ها را می گرفت و خود را به جلو می كشید. خود را به حاج عباس رساند. لحظه ای نگاهشان در هم گره خورد. نوجوان بسیجی پیراهن حاج عباس را بادست گرفت و با صدایی بغض آلود بلند گفت:«خوب چی می شد اگر همان اول می گفتی من فرمانده لشكرم»

دیگر نتوانست هیچ چیز بگوید. بغض مجالش نداد. خود را در آغوش حاج عباس انداخت و صورتش را در میان دست های فرمانده لشكر پنهان كرد.

سردار شهید مهدی باکری

مصاحبه با شهید

 

 

مواضع از قبل آماده شده عراقیها و آمادگی رژیم صدامی عراق چه از بابت ادوات جنگی و مواد غذایی و مهماتی كه دارند و در مقابل آن شجاعت و شهامت بچه های رزمنده ما قابل مقایسه نیست .

و زحماتی كه این شهدا در جنگ كشیده اند قابل بیان نیست و ضربه ای كه به دشمن زدند و خود شهید شد این را بدانند كه قبل از شهادت چندین افراد صدامی را به درك واصل كردند. بار دیگر این رزمنده ها با قدرت خود نشان دادند كه رژیم صدام در حال از بین رفتن است و این كشته ها و اسرا و محاصره نیروهای عراقی در بخش حمزه، كه با دست خود، شهر خود را ویران كردند همان طور كه خرمشهر ما را خونین شهر كردند و شهرهای دیگر ما را، حال شهر خودشان را با دست خودشان بمباران كردند و آنجا را ترك كردند این نشانه ضعف رژیم صدام و این شجاعت رزمندگان ما بود .

سئوال : والفجر چهارچه اثری در منطقه داشت ؟

این عملیات كه ضربه مهلك به نیروهای صدامی داشت ، رژیم بعث برای این كه آبروی خود را در منطقه بربادرفته می دید و همچنین روحیه بدهد به افراد باقی مانده از لشگر خود، با وارد كردن تیپ گارد ریاست جمهوری آخرین كاری كه می توانست برای جلوگیری از آبرو رفته خود كند، به خواست خدا این تیپ نتوانست در مقابل رزمندگان اسلام دوام بیاورد كه وسایل و ادوات جنگی از آنها به غنیمت گرفتیم . تمام ملل به خصوص سران بی توجه به اسلام فهمیدند كه نباید از رژیم از بین رفته صدام پشتیبانی كنند .

سئوال : برای خانواده شهدا و رزمندگانی كه از این جنگ برگشته اند چه پیامی دارید ؟

پیام برای تمام مردم مسلمان این مملكت ، حمله جنگ به فرمان امام و مسئله اصلی دانستن جنگ، بر حذر بودن از مشكلات فرعی جنگ كه در شهرهای ما مطرح شده است . امروز دوام انقلاب و رشد و صدور و پابرجایی انقلاب بستگی دارد به پیروزی ها در جبهه های حق و تقویت جبهه و حضور در آن و شعار لبیك یا خمینی و متشكر بودن و سازماندهی مردمی تا بتوانیم جبهه هارا مستحكم تر نگاه داریم و بتوانیم هرچه زودتر نیروهای عراقی را شكست بدهیم و بتوانیم فرمان امام را كه آزادی قدس است به انجام برسانیم . با كمك خداوند متعال . توصیه می كنم به نیروهای جوان و فعال در جبهه ها حضور پیدا كند       ( البته به فرمان امام ) بخصوص افراد  متخصص و كاردان . از مردم مسلمان تشكر می كنیم بخصوص آذربایجان و تبریز كه این لشگر را حمایت كرده اند و با حمایت خود جبهه را فعال تر كنند . اما در رابطه با خانواده شهدا ، شهدا باعث افتخار و سربلندی ماست چه در انقلاب و چه حال . هرچه داریم از شهدا است. شرافت و سربلندی . به خانواده آنها تبریك می گویم كه چنین افراد شجاع تربیت كرده اند و در راه اسلام تقدیم كرده اند . دلاوری این جوانان روز عاشورا و حماسه عاشورا را در نظر ما می آورد دلاوری آنها را نمی توان در كتابها نوشت و امام می فرمایند : ما مانند امام حسین در جنگ وارد شدیم و مانند امام حسین شهید میشویم . وقتی امام چنین تعبیری دارند باید به خانواده شهدا تبریك گفت این جوانان امام حسین(ع) را الگو قرار داده اند و در جبهه ها حضور پیدا كردند و ایثار كردند با زحمت فراوان بی آبی ها ، بی غذایی ها، زیر آتش گلوله و راهپیمایی های زیاد ، مین گذاریها و دژهای محكم دشمن را از بین ببرند تا حمله و یورش این جوانان . این رزمندگان فقط خدا را در نظر گرفته اند و هیچ تزلزلی در رفتار آنها نیست و این شهدا در زمان شهادت خود این دنیا را زندان و آنقدر روح والایی داشتند و با پروازشان به ملكوت اعلی رسیدند . این دلاوران با شهامت پیشروی كردند و دشمن را به قتل رساندند و آخر خود شهید شدند .

 با درود و سلام به ولی عصر و نایب بر حقش و شهدای جبهه های حق علیه باطل و خانواده شهدا عملیات اخیر كه انجام شد تمام سران مملكتی درباره چگونگی این عملیات را به مردم منعكس كردند . به یاری خدا این عملیات انجام شد و پیروزیهای زیادی به دست آمد و تمام كفار در مقابل جمهوری اسلامی صف آرایی كردند به دلیل این كه جمهوری اسلامی اعلام كرده بود كه این عملیات سرنوشت ساز است و صدام با تمام قدرت در مقابل ما صف آرایی كرده است البته عملیات سختی است كه نامش عملیات خیبر است انشاالله به قوه الهی این دژهای محكم ولی از تو پوسیده را در هم بكوبیم و رزمندگان اسلام پیروز شوند و مردم ایران به زیارت حرم امام حسین نائل بشوند و ادامه تكلیف یعنی پیروزی قدس .

سئوال : لطفاً توضیح دهید چگونه با جزایر در ارتباط هستید و نحوه تداركات رسانی چگونه انجام می گیرد ؟ پلی كه در رابطه با این جزایر احداث شده چگونه ارتباط برقرار می كند ؟

در تمام عملیاتها هزار نوع ویژگی ها داشت. این عملیات هم مثل جنگهایی كه كفار با مسلمین انجام می دادند هم ویژگی هایی دارد . به دلیل این كه امام امت فرموده بودند رزمندگان باید حسین گونه جنگ كنند . در این عملیات رزمندگان حماسه هایی به وجود آوردند كه دقیقاً نشانگر این بود كه به فرمان امام ، حسین گونه جنگ  كردند و رشادتها و حماسه هایی كه دراین عملیات صورت گرفته بود همه یادآور صحنه های عاشورا و جنگ حسینی بود . چون كه این عملیات كه لشگر عاشورا در این قسمت جنگ مأموریت داشت عبور از بیست تا شصت كیلومتر مسیر باتلاقی و آبی داشت و رزمندگان باید بیست وچهار  ساعت الی چهل وهشت ساعت قبل از شروع عملیات باید حركت كنند تا خود را به هدف تعیین شده برسانند . با این امكانات كم و حداقل سلاح و سلاحهای سبك مخصوص پیاده نظام و با مشقت این مسافت را طی می كردند یک ا لی دو روز پیاده روی می كردند و خود را به هدفهای تعیین شده می رساندند واقعاً بعد از این همه مسافت بدون این كه راه خشكی یا زمینی باشد در خاك خودمان. كه ایمان قوی و تصمیم حسین گونه می خواست با حداقل امكانات موجود به عمق دشمن رفته و عملیات را اجرا نمایند .این نشان دهنده این است كه رزمندگان اسلام چقدر پیرو سرورشان ابا عبدالله الحسین هستند كه با این سختی این مسافت را طی كردند تا زمانی كه بیست روز بعد از عملیات آن پل وصل شد. راه ارتباطی زمینی پیاده رزمندگان اسلام از آن راه و عده ای هم با هلی كوپتر و سلاحهای سبك و ایمان قوی تدارك می شوند و به منطقه می روند در مقابل عراقی كه نیروهای زرهی خود كه به صورت بیست وچهار ساعته حمله ور بود با تمام امكانات،از قبیل داشتن جاده و آشنایی با مناطق خودش ، با ایمان قوی و روحیه حسین گونه به منظور انجام تكلیف الهی خود در این مدت در مقابل آنها ایستادند و جنگ كردند و چه بسا حسین گونه شهید شدند. ولی مصمم در مقابل آنها ایستادند و پیروزیهایی به دست آوردند. به خاطر اسلام دفاع كردند تا این كه پل دوازده  كیلومتری را وصل كردند كه در دنیا بی سابقه بود و ارتباط زمینی بین ایران و جزایر مجنون برقرار شد .

سئوال : به عنوان فرمانده لشگر عاشورا یك خاطره شیرین از این جنگ در ذهن شما  که به عنوان نمونه ای از خاطرات است بیان فرمایید ؟

البته در تمام عملیات ها اینطور است ولی به دلیل این كه ارتباط زمینی این نیروها در این عملیات بریده بود . تمام آن شبها و روزها و جنگ ها سرتاسر خاطره بود . در جایی كه هیچ گونه ارتباط انسانی نباشد و حتی راهی برای انتقال مجروحان نباشد و انتقال مهمات راه نباشد و آتش توپخانه و امثال آنها هم مرتب بود . بدون این ها، جنگ كردن یك خاطره ای در قلب تاریخ است.این كه انسانها در مقابل دشمنی كه با تمام قوا در مقابل ما ایستاده بود جنگیدند. چون دشمن پی برده بود این عملیات حمله اصلی جمهوری اسلامی است و در نتیجه تمام نیروهایش را در شمال عراق تا خود منطقه شرق بصره در عرض چهل وهشت ساعت به این جبهه رسانده بود و دلیلش هم اسرایی بود كه در هر پاتك و حمله های شبانه رزمندگان اسلام گرفته می شد. در بازجویی ها معلوم می شد كه تیپ و لشگرهای مختلف از جبهه های بصره به منطقه عملیات والفجر چهار منتقل شده بودند . لحظه لحظه های عملیات مخصوص دفاع رزمندگان اسلام كه دشمن با تمام قدرت به ما حمله ور بود ،تا تمام این جزایر از نیروهای اسلام بگیرد ، همه خاطره بود . پایداری این رزمندگان و عنایت الهی بود كه دشمنی كه تمام قوای خود را جمع كرده بود هیچ كاری از دستش برنمی آمد . خیلی ساده بود كه دشمن بدون انجام دادن هیچ گونه حركات پیچیده، ما را به زحمت بیندازد و ما متعجب می شویم كه چرا دشمن از نقاط ضعف ما ( به دلیل كمبود امكانات ) بر علیه ما استفاده نمی كند .

و به نظر می رسید كه یقیناً خداوند متعال صحنه هایی به چشم آنها می آورد كه از نقاط ضعف ما نمی توانستند استفاده كنند و ما بدون این كه به زحمت بیفتیم منتظر شب می شدیم و در شب حمله به قلب دشمن می كردیم و نیروهایشان را تار و مار می كردیم و قادر نبودند كه در روز كاری انجام بدهند و زمانی كه فرمانده ها فشار زیادی می آوردند و به ما نزدیك می شدند ،درگیریهای تن به تن را شروع می كردند. بعد از این كه می مردند یا اسیر می شدند مظلومانه برمی گشتند و فرار می كردند. تمام اینها خاطراتی بود كه دراین چند روز كه جنگ شروع شد تا به ما امكانات برسد و خاكریزها را آماده كنیم و تثبیت بشویم. تمام این صحنه هایی بودكه یادآور صحنه های عاشورای حسینی بود و بعضی از برادرها با این كه هیچ گونه امكانات مادی دریافت نکردند، ایستادگی كردند. چون فرمان امام بود كه جنگ كنید و یك قدم عقب نروید و ماندند و با سرنیزه هایشان جنگیدند و عاقبت شهید شدند و خیلی از برادران و فرمانده های ما و نیروهای ما عموماً این گونه شهید شدند كه تا آخرین نفس در آنجا ایستادگی كردند تا عاقبت شهید شدند . درست است كه این شهید برادر من بود. منتها تنها این برادر من نبود. بلكه تمام برادران پاسدار و بسیجی كه در این عملیات شركت داشتند و به درجه شهادت رسیدند همه برادران بزرگی بودند. مثلاً برادر مرتضی یاغچیان معاون لشگر و سایر برادرانمان كه به شهادت رسیدند. واقعاً حماسه سازان مخلص این عملیات بودند. بخصوص دو گردان كه یكی گردان امام حسین و دیگری گردان حضرت علی اكبر، كه واقعاً مأموریت شهادت داشتند با علم اینكه بیست كیلومتر به قلب دشمن می روند چه بسا در قلب دشمن برای آنها صحنه هایی روی داد از قبیل این كه نیروهایی كه بر روی تانكها در جاده ها بودند را تار و مار كردند و حماسه آفریدند كه این كار از نیروی انسانی خارج بود. مگر این كه تربیت شده مكتب اسلام و سربازان امام زمان و امام امت باشند كه آگاهانه و عاشقانه یك مأموریتی انجام دهند كه شهادت حتمی بود و برای این كه اسلام حماسه بیافریند، قبول می كردند و برای اینکه باپیروزی اسلام ضربات سنگینی به دشمن وارد كنند و در این عملیات تمام برادران ما حماسه ساز بودند. چه این دو سردار رشید ما كه معلولین لشگر عاشورا همپای برادران بسیجیشان تا آخرین نفس در آن مراكزی كه از لحاظ نظامی برای ما حیاتی بود مقاومت كردند. با نارنجك و سرنیزه جنگیدند و عاقبت هم خونشان با برادران بسیجی آمیخته شد و جنازه هایشان هم پیش هم ماند و قدمی عقب نیامدند و ثابت كردند سربازان واقعی امام حسین و عاشقان واقعی راه امام حسین هستند و این افتخار بزرگی برای ملت ایران و خانواده شهدا و مفقودین است كه سربازانی این گونه تربیت كردند كه در این راه كه راه كسب فیض و معنویت و توشه آخرت برای امت مسلمان است قدم نهادند . برای این خانواده ها افتخار است كه این گونه فرزندانشان به درجات رشد و  تعالی رسیدند كه عاشقانه و عالمانه شهادت را قبول كردند و شهادت راهی گرامی و عزیز و والا برای مسلمین است. چگونه ما شیعیان حضرت علی و امام حسین، اولاد عزیز پیامبر و حضرت علی كه این راه را رفته و با خون خود در تاریخ اسلام این راه را برای ما ترسیم كرده است و خداوند متعال بزرگترین پاداش هایش را برای اینها مختص كرده و شهدا را با پیامبران محشور كرده و در كنار آنها چقدر ارج و احترام برایشان نهاده. حتی برای خانواده شهدا و مفقودین و برادرانی كه زخمی می شوند یا به دلایلی اسیر می شوند. عملیات وسیع بود و در قلب دشمن و نیاز بود كه رزمندگان از خود رشادت نشان می دادند و نیاز بود كه با روحیه حسین وار و شهادت طلبانه وارد صحنه شوند و این یك عملیاتی بود كه رزمندگان اسلام آگاهانه و عاشقانه به خاطر امام حسین و امام امت تمام زحمات را قبول كردند و وارد صحنه شدند. بدانند كه اینها آگاهانه و عاشقانه وارد این صحنه شدند و عاشقانه هم شهید شدند . نمی دانم كه دوربین ها این صحنه ها را نشان می دهند ولی آن صحنه هایی كه اینان موقعی كه خون از بدنشان خارج می شد عشق می كردند.این برادر مرتضی یاغچیان سه دفعه در عملیات مجروح شد. در حالی كه در سه جا و سه بار مجروح شده بود در صحنه عملیات باقی ماند و عاقبت هم شهید شد. جراحتهایی كه توانش را گرفته بودند و قادر نبود مثل زمانی كه سالم بود در صحنه فعالیت كند و هرچقدر به او اصرار می كردیم به خاطر زخمهایش در پا و دست و پشتش و سرش كه از چهار جا زخمی شده بود به عقب بیاید و مداوا كند قبول نمی كرد و می گفت من باید بمانم و این سنگر را حفظ كنم چون كه بعد از این كه شهید حمید در آن مكان شهید شد برادر مرتضی رفت و جای آنرا گرفت و گفت من باید آنجا را حفظ كنم چه این فرماندهان و چه این بسیجیان همه شان عشق به شهادت به اندازه ای در قیافه هایشان نمایان بود كه حاضر نبودند اگر شهید نشدند به عقب بازگردند و از این لحاظ هم خداوند متعال لطف و عنایت كرد كه در مقابل آن فشارها و آتش دشمن كه حداقل در آن چند روز ما بنا به فرمایش حضرت آیت الله خامنه ای بیش از یك میلیون توپ از طرف دشمن بر آن جزایر شلیك شد، بجز صف آرایی صدها هزار تانك در مقابل ما در حالی كه ما یك عدد تانك هم نداشتیم. فقط عاشقان شهادت. ما با آرپی چی هایی كه با برد كمتر ازدویست  الی سیصد متر. در مقابل آن تانكها یعنی موجی از تانكها در دویست وپنجاه متری. نیروهای انسانی مسلح به آرپی چی روزهای متمادی با آنها مقابله كردند و با آمدن شب همه آنها آماده حمله به دشمن به صورت داوطلبانه می شدند. با وجودی كه میدانستند اگر بروند و شهید بشوند چه بسا جنازه هایشان هم در آن مكان باقی خواهد ماند و اگر زخمی بشوند شاید دوستانشان نخواهند توانست آنها را منتقل كنند. ولی كیلومترها به قلب دشمن می رفتند و به مراكز حساس دشمن و فرماندهی دشمن حمله ور می شدند. چرا كه  دشمن تمام نیروی خود را جمع كرده بود. هرچقدر كه توان داشت. واقعاً این برادرانی كه شهید شدند سرور و برادر ما هستند و خانواده هایشان بدانند چون ما قادر نبودیم كه این صحنه ها را نشان دهیم و یا قادر نبودیم كه در آن لحظه پیام آنها را و قیافه هایشان را نشان بدهیم ولی بدانند كه عین واقعیت است كه خدمتشان عرض می كنم و آن شور شهادت و عشقی كه در صحنه وجود داشت و صحنه هایی كه ایمان در مقابل كفر صف آرایی و قدرت نمایی می كرد، آن زمانی كه انسان با كمترین امكانات ولی با ایمان قوی در مقابل دشمن بی ایمان ولی با حداكثر امكانات. هواپیماها لحظه به لحظه در هوا مانور میدهند. تانك ها صف آرایی می كنند .صدها هزار تانك پر از نیروهای پیاده و در طرف دیگر نیروهای اسلام، با كمترین امكانات ولی با ایمان قوی تحمل می كنند و صبر می كنند تا دشمن بیاید و حمله ور شوند به آنها و جنگ تن به تن می كنند و عاقبت در این دنیا كه هیچ، اما پیروزی در هر حال با رزمندگان اسلام است. افتخار باشد بر خانواده شهدا و خانواده مفقودین و اسرا كه این گونه برادرها و اولادهایی تربیت كردند و این ها بودند كه در این عملیات افتخار آفریدند. مثل خانواده شهید آذرآبادی كه یك برادرشان قبلاً شهید شده بود در عملیات والفجر چهارو دو برادرشان با هم در این عملیات شهید شدند و چون در قلب دشمن شهید شدند جنازه هایشان هم در آنجا ماند و واقعاً این خانواده ها از افتخارات اسلام هستند.اینها رهروان واقعی امام حسین هستند چون كه امام حسین هم خود و اولاد شش ماهه اش و بهترین اصحابش و خانواده اش در مقابل چشمانش شهید شدند و روزها روی خاك ماندند و به این شكل به شهادت رسیدند و بدانید كه این سرنوشتی كه برای امت پیرو امام حسین است همان راه است و امام امت هم فرمودند كه ما در این جنگ مثل امام حسین وارد شده ایم ، و مثل امام حسین هم باید به شهادت برسیم و بدانند كه اولاد آنها گرچه مثل روزهای اول شاید تحملش سخت باشد ولی مطمئناً بدانند و می دانند كه جوانهایشان را به بهترین راه هدیه كرده اند و در همه حال برایشان افتخار است اگر واقعاً در حماسه هایی كه اینها آفریدند و كارهایی كه كرده اند و حالتهایی كه در صحنه های نبرد داشتند و ما قادر بودیم آنها را بیان كنیم ، بیشتر می فهمیدند كه آنها چقدر نزد خدا اجر و قرب دارند. به خاطر فرزندانی كه به این شكل تربیت كرده اند برای اسلام .

سئوال : به غیر از این قضیه كه سازمان ملل نمایندگانی به ایران اعزام كرد، اگر تاكتیك سیاسی نباشد، یك قطره از هزاران واقعیت را به صورت علنی اعتراف كردند، كه صدام صهیونیستی در ایران از بمب های شیمیایی استفاده كرده و از یك طرف دیگر بعد از پیروزی عملیات خیبر، صدام استفاده از بمب های شیمیایی را به اوج رساند. شما به عنوان فرمانده لشگر توضیح بدهید كه علت این كه از بمب های شیمیایی استفاده كرد تا نیروها را سركوب كند چه بود و به طور كلی موقعیت جنگ در امروز به چه حالتی است ؟

دشمن قدم به قدم جلو می آمد. آنجا كه احساس میكرد كه نمی تواند حركت كند و جلو بیاید ، می ایستاد آن سلاحهایی كه در آخر می توانست استفاده كند را به كار می گرفت . در روزهای اول نیروهای پیاده و زرهی و آتش توپخانه و هوانیروز كه پشتیبانی می شدند حمله ور می گشتند، دید نمی تواند كاری پیش ببرد . از سلاحهای شیمیایی استفاده كرد و اول نمیخواست اعلام كند چون استفاده از این سلاحها نشانه ضعف دشمن در جبهه های رویاروی می باشد . چون درست كردن و پرتاب كردن آنها كار هر كس می تواند باشد و خیلی هم راحت است. ولی آخر معترف شد و فرمانده سپاه سوم آن اعتراف كرد كه ما از نفوذ این رزمنده ها به پشت نیروهایمان می ترسیدیم و اگر این نفوذها باشد و ادامه هم پیدا كند ما تماماً‌از این سلاحها استفاده خواهیم كرد .

این آخرین حربه های دشمن بود كه الحمدالله نتیجه ای هم ندارد . بی ثمر بود نه از آن جهت كه به ما صدمه وارد نكرد و شهیدهایی ندادیم. ولی با لطف خداوند بی ثمر و بی نتیجه بود . بی ثمر بودند از این جهت كه مانع ادامه جنگ رزمندگان ما در جبهه ها نشد . به خاطر این سلاحها رزمندگان ما جبهه ها را خالی نكردند و نه این كه این سلاحها مانع ادامه جنگ خواهند شد . از این لحاظ هست كه این سلاحها بی اثر بودند و رزمندگان اسلام با تمام قدرتشان امروز در جبهه ها آماده هستند . و بنا به فرمان امام امت و تكلیفی كه بر گردنشان است، انشاالله این جنگ را ادامه خواهند داد و امیدواریم كه عنایت خداوند متعال این باشد كه پیروزی زود به نتیجه برسد. ولی این لطف خداست، زود، به این جهت كه خانواده شهدا منتظر زیارت هستند و انشاالله كه خداوند ندای قلبی شان را زود جواب بدهد . متشكرم و انشاالله كه به زودی همگی به اتفاق امام امت و همراه خانواده شهدا به زیارت كربلا نائل بیاییم .

والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته .

این برادر در زمان شدت عملیات مأموریت داشت كه برود و برادرانی كه در كنارش بودند تعریف می كردند كه زیر آتش شدید دشمن كه نیروهای رزمنده درگیر بودند او باید یك خاكریزی را می زد شب ساعت دو یا سه بود، یك جراحتی برداشته بود. خون ازش می رود، برادری دیگر به آن می رسد و به او می گوید سعید تو زخمی شده ای برو عقب و من كار تو را ادامه میدهم. می گوید نه مأموریتی كه برای من مشخص كرده اند، تا نفس من می آید باید بایستم و این مأموریت را انجام دهم . باباجان از تو خون می رود الان ضعف می كنی و برایت اتفاقی می افتد ولی او قبول نمی كند او ایستاده مجدداً بعد از یك ساعت با تركش دوم شهید می شود. ببینید این چگونه انسانی است مقاومت شجاعت و شهامت او . اینها جاهایی می روند و كار می كنند كه اگر شما توانستید انگشتتان را روی آتش بگیرید و شاهد باشید كه شروع به سوختن می كند . حالا جوانان شما این مراحل را گذرانده اند به جایی می روند خودشان را می اندازند كه انبوه آتش دشمن است یعنی اگر به عقل واگذار كنیم عقل می گه اینجا مرگ حتمی است ولی این می گوید دستوری كه به من داده اند، مأموریتی كه به من داده اند، آتش در مقابلش هیچ است و خدا آتش را هیچ می كند و می رود و كارش را انجام می دهد. این جماعت این گونه هستند بدانید كه ایمان ، شجاعت و شهامت خدمت به اسلامش به چه شكل است. شاپور برزگر یك دست داشت. ببینید حضرت ابوالفضل چه چیزهایی برایتان تربیت كرده است و جوانان شما چه هستند.من به فرمانده تیپ او گفتم بابا جان این را نگذار كه برود آخر با یك دست كه نمی تواند بجنگد. توی بی سیم به من گفت كه بیا ببین این چه جوری داره جنگ می كند. می گفت مگر حضرت ابوالفضل با یك دست جنگ نكرد. چه شهامت و چه شجاعتی از خود نشان داد با یك دست می جنگید .اسم اینها را ننویسیم و به اینها افتخار نكنیم . برادر اسد قربانی ما ، امام حسینی كه سرور شهداست و برای اسلام شهید داده است .برای ما یاد كردن از اصحاب امام حسین افتخار است . نام شهدا را نوشتن برای ما افتخار است . اگر در كتابها بنویسیم و بگوییم اینها چگونه انسانهایی بودند. فخر كنند خانواده شهدا و بدانند امت اسلام چه كسانی را تربیت كرده اند. این برادر اسد قربانی كه یك پایش معیوب بود و ناقص بود و با سختی راه می رفت. ولی وقتی كه مأموریت در راه اسلام برایش تعیین می شد گویی پرواز می كرد و پایش در حركتش هیچ تأثیری نداشت. سخت ترین مأموریت را انجام می داد فرمانده گروهان ویژه شهادت بود.یعنی در مأموریتهایی كه می گفتیم می روی و شهید می شوی و برای اسلام مهم بود او فرمانده چنین عملیاتی بود و اگر آدم عادی بود باید در خانه می ماند و استراحت می كرد .

سالار الهیاری فرمانده گروهان حضرت ابوالفضل (ع). این فرمانده گروهان یك چشم داشت یك چشمش را در عملیات قبلی از دست داده بود ولی یك شیری بود به جان تیپ 605 افتاده بود. اگرچه شهید داده بود و خود نیز شهید شد. در سه متری یا چهارمتری دشمن راه می رفت و مقاومت میکرد   .  او دوازده ساعت در محاصره ماند و ما هیچ كار نتوانستیم برایش انجام دهیم و می گفت حالم خوبه . نیروهایم هم محكم ایستاده اند. مطمئن باشید و ناراحت نباشید و ما كار خود را انجام می دهیم. آتش دشمن از هر طرف به سوی او بود و او سینه خیز توی آتش می رود و از سنگرها مهمات برای بچه ها می آورد و می گفت مقاومت كنید مانند امام حسین . آن پایگاهی كه در دستش بود فردای آن روز رفتیم شهیدان را جمع كرده بود . مجروحان و زخمیان را در گوشه دیگر جمع كرده بود . امكان تخلیه نبود و سنگر محاصره بود . مقاومت می كرد من كه نمی دانم مگر انسان این طور می تواند باشد . این همه مقاومت و استقامت و پایداری . برادرش در كنارش شهید شد. من قادر به بیان خصوصیات اینان نیستم . نصف شب شد و بی سیم او قطع شد برایش نگران شدم و گفتم برایش اتفاقی افتاد . ( معاون تیپ بود ) رفته بود جلو تا نیروها سریع كارشان را انجام بدهند من گفتم حتماً شهید شده یااتفاقی برایش افتاده . یك روز داشتم می رفتم به طرف جبهه كه یك ماشین ایستاد وگفت جنازه اش پیدا شده گفتم : كو ، پشت ماشین را نشان داد یك جنازه بود پارچه را كنار زدم و دیدم و گفتم این نیست . گفت داخل جعبه است . نگاه كردم و گفتم یا حسین ببین چه سرهایی آماده شد تا در راهت بروند . جوانی كه تازه ازدواج كرده بود و تمام زندگانی خود را وقف جبهه كرده بود و خانم خود را برمی داشت همراه خود از این شهر به آن شهر به مأموریتها می برد یك اتاق می گرفت خانم را آنجا می گذاشت و خود به جبهه می رفت . تمام دارایی خود را وقف جنگ و جهاد و جبهه كرده بود . اینها جوانانی هستند كه شما تربیت كردید و تقدیم اسلام نمودید به اینها افتخار كنیم. زبان شایعه سازهایی كه این صحنه ها را پسند نمی كنند لال شود.ولی مگر ما به این شایعات و حرفها وابسته هستیم .

بله شهدا را خدا آفریده و هیچ كس قادر نیست جلوی او را بگیرد و خدا خودش آنها را خواهد برد. ولی ببینید اینها چه افتخاراتی برای اسلام آفریده اند. چه انسانهایی بودند اینها ،خون حسین بن علی ببینید چه ها درست كرده، اینها شدند الان جوانان ما .

بسم الله الرحمن الرحیم

ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم و عن لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه …

خداوند مال و جان مومنین را در ازاء بهشت خریداری می كند آنهایی كه در راه خدا جهاد می كنند. دشمنان دین را می كشند و خودشان در راه دین … كه در تورات و انجیل خداوند از آنها یاد كرده است . و كی از خداوند به عهدش باوفاتر است ای اهل ایمان به همدیگر بشارت بدهید كه در این معامله با خدا در حقیقت باعث سعادت و فیض می باشد. من در اول صحبتم در این مجلس بزرگوار و خانواده شهدا و برادران عزیز كه در حضور بزرگان تبریز حاضر شدم و صحبت می كنم، شاید بتوانم چند كلمه ای در موردراه شهدا صحبت كنم و از عظمت بزرگی و والایی این شهدا صحبت كنم و شاید این كلمات و جملات از نظر جامعه خوب باشد مجدداً به دلیل این كه نتوانم اصل مطلب را برسانم عذر می خواهم . مطالبم به دوقسمت خدمتتان عرض می كنم . یكی در مورد جنگ و ثمرات جنگ و دومی عملیات والفجر چهارو جوانان شما دراین عملیات و عملیات قبل چه كارهایی انجام داده اند . رسالت مسلمین همان رسالت انبیا است كه ائمه اطهار كه این همان مبلغ دین خدا است و پرچم اسلام برافراشته نگاه داشتند و كمر همت بستند برای جهاد و مبارزه در مقابل تمام آفاتی كه متوجه ضایع كردن دین خداست . خداوند متعال پیامبرانش را بخصوص پیامبر اكرم حضرت محمد (ص)  … آیه قرآن … بعد از ائمه اطهار و سلسله ولایت كه این رسالت را مشخص كنند و زندگی شریف آنها مبین این رسالت كامل است مشخص كرده است . جنگها و مبارزه ها و سختیهایی كه كشیده اند تمام اینها كه شما واقف هستید و نیاز به توضیح نیست . بنابراین مبارزه مردان ما و حفظ اسلام و پرچم لا اله الا الله یك تكلیف لاینفك رسالت هر مسلمان است . در این وضعیت كنونی ابعاد مختلف مثل بعد عقیدتی و سیاسی و اقتصادی و بعد نظامی حفظ پرچم لا اله الا الله است و جنگهای پیامبر اكرم و حضرت علی و نوع زندگی ایشان و عمرشان مشخص شده مبارزه برای نگهداری پرچم اسلام ، مبارزه در بعد نظامی كه جنگ باشد .

در قرآن كریم این وظایف آمده است اما در مورد انقلابمان اكتفا می كنیم به زندگی امام و خیلی روشن خط مبارزه را نشان داده است . بیان كردن بعدنظامی چیست و تكلیف ما چیست .

سردار شهید مهدی باکری

متن وصیت نامه شهید باكری

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا الله، یا محمّد ،‌یا علی یا فاطمه زهرا یا حسن یا حسین

یا علی یا محمّد یا جعفر یا موسی یا علی یا محمّد یا علی

یا حسن یا مهدی (عج) و تو ای ولی مان یا روح الله!

و شما ای پیروان صادق شهیدان.

خدایا!

چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی كه سراپا گناه و معصیت، و سراپا تقصیر و نافرمانم؛ گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است كه نیامرزیده از دنیا بروم؛ رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم.

یا رب! العفو .

خدایا! نمیرم در حالی كه از ما راضی نباشی.

ای وای كه سیه روی خواهم بود.

خدایا! چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی!

هیهات كه نفهمیدم!

یا اباعبدالله شفاعت.

آه چقدر لذّت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّش! ولی چه كنم كه تهیدستم. خدایا! تو قبولم كن!

سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم و ستم ،‌عصر كفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی اش.

عزیزانم

اگر شبانه روز شكرگزار خدا باشیم كه نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز كم است. آگاه باشیم كه سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسه های درونی و دنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم كه صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز ماست.

ای عاشقان اباعبدالله!

بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند؛

بایستی محتوای فرامین امام را درك و عمل نماییم تا بلكه قدری از تكلیف خود را شكرگزاری به جا آورده باشیم.

وصیت به مادرم و خواهران و برادران و اهل فامیل؛ بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل كنید. پشتیبان و از ته قلب، مقلّد امام باشید، اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید كه راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت دهید كه سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح، وارث حضرت ابوالفضل (ع) برای اسلام به بار آیند. از همه كسانی كه از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند، طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا با گناهان بسیار، بیامرزد.

خدایا

مرا پاكیزه بپذیر.

مهدی باكری

سخنرانی شب عملیات بدر

 عملیات، عملیات سختی خواهد بود. باید بدانیم اگر این عملیات موفق نشد،‌عملیات بعدی ما سخت‌تر خواهد بود؛ چون خداوند بندگان مؤمن خود را هر چه می گذرد با آزمایشی دیگر می آزماید.

همه برادران بایستی تصمیم قطعی بگیرند. تمام علایقی كه در ده، در شهر و دارید ،‌كنار بگذارید.

مصمّم ، قاطع و با توكّل به خداوند ،‌تمام برادران تصمیم بگیرند و گرنه خدای ناكرده مردّد و متزلزل می‌شویم و تردید و ابهام حتی به اندازه‌ نوك سوزن مانع امداد الهی است. هر برادری شب عملیات می‌خواهد جلو برود باید تصمیم خود را گرفته باشد. خدای نكرده اگر برادر ضعیفی است، نباید جلو بیاید. هر كس نمی تواند تصمیم بگیرد ،‌همراه ما نیاید و گرنه خدای نكرده به ما صدمه خواهد زد.

همه برادران تصمیم خود را گرفته اند، ‌ولی من بخاطر سختی عملیات تأكید می كنم. شما باید مثل حضرت ابراهیم باشید كه رحمت خدا شامل حالش شد، مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلح بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید كرد. باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده كنیم.

 هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می گرداند. اگر از یك دسته بیست و دو نفری، ‌یك نفر بماند، باید آن یك نفر باید مقاومت كند؛ حتی اگر فرمانده شما شهید شد، نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم كه این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما ،‌خدا و امام زمان است، ‌اصل ،‌آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وقتی شما شهید شدید ،‌خودتان فرمانده‌اید؛ وظیفه‌ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است.

 تا موقعی كه دستور حمله داده نشده كسی تیراندازی نكند، ‌حتی اگر مجروح شد خودداری نماید. دستمال در دهانش بگذارد، دندانها را به هم بفشارد و فریاد نكند، فریاد نشانه ضعف شماست.

 با هر رگبار سبحان الله بگویید. در عملیات خسته نشوید، بعد از هر درگیری و عملیات شهدا و مجروحین تخلیه و بقیه سازماندهی شده و كار ادامه یابد.

 با عرض معذرت مسأله‌ای كه امیدوارم به برادران جسارت نشود و ان شاء الله كه از قلبهای پاك شما به دور است، ‌ولی شیطان دست بردار نیست. شیطان بعضی وقتها آرامتر و با وجهه شرعی جلو می‌آید، ‌بنابراین در پیروزی مغرور نشوید.

 حداكثر استفاده از وسایل را بكنید. اگر این پارو بشكند به جای آن پاروی دیگری وجود ندارد ،‌با همین قایقها باید عملیات بكنیم ،‌لباسهای غواصی را خوب نگهداری كنید ،‌یك سال است دنبال این امكانات هستیم.

 در شب عملیات آقا مهدی وضو می گیرد و همه‌گردانها را یك یك از زیر قرآن عبور می دهد. مدام توصیه می كند؛ برادران، خدا را از یاد نبرید! نام امام زمان (عج) را زمزمه كنید! و دعا كنید كه كار ما برای خدا باشد و از پشت بی سیم نیز همه را به ذكر «لاحول و لا قوه الا بالله» تحریض و تشویق می كند.

قرار بر این است كه شب عملیات ،‌برادران كاملی، میراب ،‌موسوی و مقیمی همراه آقا مهدی باشند. عملیات در آن سوی دجله غوغا می كند و مهدی در اضطراب آن سوی دجله، نگران بسیجیان است.

 لشگر عاشورا در اولین شب، موفق به شكستن خط دشمن می شود و روز اول به كوشش در تثبیت مواضع ساحل رود می گذرد و در مرحله دوم عملیات، از سوی لشگر عاشورا حمله ای نفس گیر به واحدهایی از دشمن ـ كه عامل فشار برای جناح چپ بودندـ آغاز می شود كه قلع و قمع دشمن و گرفتن انتقام و قطع كامل دست دشمن از تعرض به نیروها در جناح چپ، ثمره آن است.  

دو روز از عملیات می گذرد. برادر كاملی فراق مهدی را طاقت نمی آورد و او همچونان دیگران به آن سوی دجله می رود. با «رستم خانی» برخورد می كند و همان جا می ماند.

 نزدیك شب آقا مهدی به آنجا می آید و خطاب به برادر كاملی می گوید: «چرا آمدی؟» و او سرش را پایین می اندازد و چیزی نمی گوید، و آقا مهدی دستور می دهد كه برای خودشان سنگر بكنند.

برادر«امین شریعتی» هم همان جاست و همه تا صبح در كنار آقا مهدی می مانند.

 شب برای همه شبی عجیب است،‌تا صبح چندین بار چای می آورند و شهید مهدی نمی خورد. حدود ساعت سه برادر كاملی را صدا می زند و از او می خواهد كه برایش چای بیاورد. برادر كاملی از مقر اورژانسی كه نزدیكشان است چای می آورد.

 صبح زود بر می خیزد و به سوی اتوبان می رود و منتظر می ماند تا نیروی تخریب برسد كه متأسفانه نمی رسد. بعد با برادر مقیمی آماده می شوند به جلو بروند و از برادر كاملی هم می خواهد كه بی سیم را بردارد و با آنان بیاید.

 از یك نفربر می گذرند، به تنگه ای می رسند به نام «گلوگاه» یا «نخلستان». و پیاده می روند تا به یك گردان می رسند. آقا مهدی آنان را توجیه می كند و راه می اندازد و بعد با فرمانده نجف اشرف صحبت می كند و به حركت خود ادامه می دهد. نزدیك ظهر به نیروها می رسند. منطقه در تصرف نیروهای خودی است . ولی هنوز پل تصرف نشده است،‌خبر می دهند، برادران عسگر قصاب و علی تجلاّیی به شهادت رسیده اند.

 برادر جمشید فرمانده گردان «سید الشهدا» را در آنجا می بینند. آقا مهدی با دوربین به پل نگاه می كند، پل تنها دو سه محافظ دارد. از سویی خبر می رسد كه عراق پاتك كرده است. جلوتر می روند. چند نفربر در حال پیش روی به سوی آنهاست. و نیروهای عراقی پشت سر آنها حركت می كنند. آقا مهدی خمپاره شصت را برپا می كند و چند گلوله خمپاره به طرف عراقی ها شلیك می كند. عراقی ها می گریزند و دو، سه نفربرشان هم منفجر می شود. نزدیك ظهر، دوباره عراق پاتك می كند و آقا مهدی و همراهانش ،‌از روستایی كه در آن نزدیكی است در حال خروج هستند، كه در محاصره قرار می گیرند. با عراقی ها حدود سی متر فاصله دارند. عراقی ها تلاش می كنند كه به جلو بیایند. برادر كاملی نارنجكی به سوی عراقی‌ها پرتاب می كند و آقا مهدی دوتا نارنجك می گیرد و به طرف عراقیها می رود و بقیه هم تیراندازی می‌كنند.

 آقا مهدی پشت موضع عراقی ها می خوابد و نارنجكها را میان آنها می اندازد و در پناه آتش تهیه شده  به سرعت به مواضع خودی بر می گردد. ساعت چهار و نیم، احساسی شگفت، ناگاه به او دست می دهد؛ به خلوتی نیازمند است. به برادر كاملی می گوید: به نیروها بگو بالای تپه بروند.

 دوربین را به دست شهید اوحانی می دهد و به او می گوید كه به ده نزدیك آنجا نگاه كند و ببیند وضع چطور است؟ می خواهد ببیند كه گردان سید الشهدا در چه وضعی است. شهید اوحانی نگاه می كند: گردان سید الشهدا، ‌در سمت چپ آنها قرار دارند. برادر كاملی از پشت بی سیم در حال هدایت نیروها به بالای تپه است.

 شهید اوحانی بر می گردد تا وضع را تشریح كند و كاملی بر می گردد تا نتیجه را گزارش دهد كه می‌بینند آقا مهدی با تواضعی عجیب، با كسی صحبت می كند و چشمانش خورشید وار می درخشند، انگار دریایی از نور است كه به یك سمت سرازیر شده است و لبهایش با تبسمی نمكین با كسی راز می‌گویند، صحبت در حریم است و همه بی خبرند و باید بی خبر بمانند. پیك وصال آمده است و پیغام وصل دارد.

 نگاه شهید اوحانی و برادر كاملی در یكدیگر تلاقی می كند و آن گاه شهید اوحانی با صدایی لرزان ـ با توجه به برادر كاملی ـ می گوید: خداوندا ! امام زمان ! آقا مهدی دارد با مولایش سخن می‌گوید.

برادر كاملی و شهید اوحانی می گویند كه یك مرتبه آقا مهدی كمر راست می كند و بر می خیزد راست قامت و استوار؛ طرفی گرانبها بسته است، همین طرفه العین می ارزید به آن همه بی خوابی و خستگی.

شهید اوحانی حس می كند كه بعد از این معراج باید با مهدی سخنی بگوید، اما دیگر قدرت تكلم از او گریخته است،‌نمی داند چه بگوید و چگونه؟ و بریده بریده جمله ای را سر هم می كند: « آقا مهدی خلاصه ان شاء الله ما را حلال كنید!»

 بیش از این نیز نمی توانست گفت. و آقا مهدی با آرامشی خاص و نگاهی آگاهانه و لبخندی پرمعنا پاسخ می دهد: « آقای اوحانی شما در سیاست دخالت نكنید؛ اگر شهید شوم خدا می داند و اگر هم نشوم باز خدا می داند.»

 آن گاه با شور و شعفی وصف ناپذیر ،‌آرپی‌جی را بر می دارد و به طرف پاسگاهی در جلو حركت می كند. و در پی نبردی دلیرانه به لقاء معشوق می پیوندد. 

پنجره دیدگانش به ملكوت آسمان و زمین باز می شوند، هنگام وصال دوستان است. در عرش و عالم قدس جشنی است، قدسیان، همه، در حال دست افشانی و غزلخوانی ‌اند.

 او مال من است، وقت آن است اینك تا سوی من آوریدش ؛ اینكه من عاشق اویم و او محبوب من است ـ «یحِبُّهُمْ و یحِبُّونَهُ» آسمان چراغانی است و فضا، فضای سماع و شور و نشاط است. رایحه دل انگیز انسان كامل رگ رگ زمان و مكان را مشحون ساخته است و نسیم عطرآگین از كوی دوست مشام جان سالك الی الله را نوازش می دهد.

 ای همه انوار الهی یكجا بتابید! ای همه فرشتگان صف به صف آیید و بر آدم سجده كنید و بالهای پروازتان را نیرو دهید و خود را تبرك كنید! بیایید تا عروج را بفهمید! بر پیشانی مهدی بوسه زنید تا عشق را لمس كنید و طعم عباد را بچشید! به زیارت مهدی بیایید تا حقیقت را دریابید! ای قدسیان به قداست مهدی تقرب جوئید تا تقدس یابید! ای عرشیان بیایید معراج مهدی را ببینید تا بال پروازتان توان عروج بیابد و تا منزلگه معشوقتان به پرواز درآورد، تا بدانید كه خداوند می داند آنچه را شما نمی دانید.

سپس پیكر مطهرش را از آب «هورالعظیم» می گذرانند ـ پیش از این در جریان شهادت حمید وقتی كه شهید مرتضی یاغچیان از مهدی خواسته بود اجازه دهد تا حمید را برگردانند، اجازه نداده بود و گفته بود: اگر می توانید همه‌بسیجیها را برگردانید كه برگردانید و گرنه بگذارید حمید هم با بقیه بسیجیها بماند و حال آیا مهدی راضی است كه بی حمید به خانه برگردد.

 قایق حركت می كند با پیكر مطهر مهدی كه مورد هدف قرار می گیرد و برای همیشه قطره به دریا می‌رسد و ذره به خورشید می پیوندد. مهدی چگونه می تواند بدون حمید به خانه برگردد.

 …  ما شهادت را بزرگترین سعادت می دانیم؛ سعادتی از سوی خداوند، مخصوص بندگان خاص او.

و هیچ گونه واهمه و خوفی در رابطه با شهادت نداریم و طلب شهادت و عشق به شهادت است كه باعث شتابان بودن ما، در پیشروی به سوی دشمن شده است.

سخنرانی به مناسبت شهدای ولفجر هشت

 

 

باید كار كنیم و مشغول كاری باشیم دور از شأن این منطقه. هم خودمان و هم برادرانمان توجه به نماز اول وقت كنیم طوری كه در وقت نماز كسی را در بیرون نبینیم غیر از افراد بومی.

عبادت و اطاعت به موقع را در اول كارمان قرار دهیم . شركت در جلسات دعا كه باید جمع شویم و از خدا بخواهیم حاجتمان را، با گریه زاری، سر بر خاك نهادند . خدا كمك كند ، ائمه كمك كنند ، شهدا كمك كنند . در اینجا به خاطر نزدیك بودن به خدا باید جمع شویم و از خدا بخواهیم .

در قسمت آمادگی معنوی است كه باید از لحاظ روحی آماده برای رزم بشویم با دعا و استغاثه اگر زیان ……

در قسمت دوم آمادگی نظامی

این هم یك وظیفه شرعی است كه حكم الهی است. در ضمن این كه روحیه را آماده كردیم از لحاظ بدنی و قدرت نیز خود را آماده كنیم . باید توجه به كلاسهای آموزش داشته باشیم . مثلاً بی توجه به مسائل درسی باشیم و تمرین نكنیم خدای نكرده امرالهی را بجا نیاورده ایم . برادران خدای نكرده غافل بشوند و تمرینات نظامی را انجام ندادند یعنی امر الهی را انجام نداده اند با سرشار از یادگیری با دل و جون . 

پس اول به خودم می گویم مبادا به سمت شرق و غرب بشویم . این كار كار خدا است و خدا ناظر به انجام كارهای ماست . كارها را درست انجام دهیم چون ناظر دیگری است .

مسئله دوم . اطاعت از ولایت . ولایت محور اصلی این حكومت است . امام امت این موضوع را برای ما تفهیم كرده اند و به چه ترتیب این محور را … اشكال و ایراد است انسان هستیم پس باید از تمام فرمانده ها باید اطاعت كنیم . مثلاً وقت غذا است وقت كلاس است پس نظم و نظام است كه باید از آن قوانین پیروی كنیم .

و اینها ضبط می شود. مسئله بعدی این برادران از تمام شهر و دهات هستند. نباید حرفهای نابجا حتی به عنوان شوخی زده شود . تمام رزمنده ها با هم برادر هستیم چه شهری و چه دهاتی.

انشاالله دیده نشود و نمی شود افرادی كه غرضی داشته باشند و اگر هم دیده شد به دیگران تذكر داده شود . زمان پیامبر وقتی كه پیامبر مبعوث شدند برای از بین بردن این تبعیضات بود .

بعضی اعمال دیگر كه امكان دارد از من سربزند كه در شأن یك سرباز امام زمان نیست، خبرنگاران هستند، در شهر منافقین و مردم عادی هستند كه می گویند اینان سرباز امام زمان هستند . مسئله دیگر لباس، درسته گرم است، ولی باید لباس مخصوص به تن داشته باشیم كه در شأن سرباز امام زمان باشیم . بیهوده در خیابان راه رفتن مناسب نیست . دیگر این كه در سن های مختلفی در اینجا جمع شدند . عده ای سیگار می كشیدند و جوانانترا را هم به این راه می كشند . بعضی هم در حضور پدر و مادر خود سیگار نمی كشند چطور در این جای عزیز این كار را بكنیم در این منطقه كه شهید داده ایم . عملی كه نه برای خود و دیگران هیچ فایده ای ندارد. نباید در این جا سیگار بكشند به خاطر وجه سرباز امام زمان بودن . من درخواست می كنم این كار را انجام ندهند .

ما این جسارت را به خود نباید بدهیم در جایی كه شهدا ناظر بر اعمال ما هستند كاری غیر شئون اسلامی انجام دهیم .

هر لحظه خود را در حرم مطهر امام حسین قرار بدهیم. باید اعمال و رفتار خود را مورد توجه قرار دهیم. مسئله دیگر این است كه برادران وقت خود را بیهوده از دست ندهند . چون در این جا همه گونه افراد و هر سنی به مدت یك ماه ، سه ماه ، یك سال كنار هم هستیم .بهتر است قرآن یاد بگیریم . چیزهایی را كه نتوانسته ایم بیاموزیم اینجا یادبگیریم . غیبت نكنیم . از افراد روحانی فیض ببریم . مسئله دیگر این كه وسایلی چون پتو ، قاشق ، بیل ، زیلو … را مراقبت كنیم و اسرافی انجام ندهیم . درست است كه كاری بسیار جزئی است، اما در مورد اموال باید مراقبت كنیم .

كاری را كه در منزل خود انجام نمی دهیم اینجا نیز انجام ندهیم . بدانید این وسایل با دست خانواده های خودتان تهیه شده ،حتی همین نان كه با چه زحمت آماده و فرستاده شده است . پس مراقب باشید نعمتهای خدا را تباه و اسراف نكنیم و مهم ترین مسئله برادران راننده است . در اینجا ماشین فراوان است . این ماشین ها از جاهایی تهیه شده كه ما را حساب نمی آوردند. پس بدانید كه هرچیز كه در این جبهه هست از خون شهیدان تهیه شدند. پس باید به احترام خون شهدا به این چیزها توجه كنید .

در شهر مقررات را باید رعایت كرد . سبقت ـ دور زدن …… هر كاری كه بر خلاف نظم و مقررات رانندگی است نباید انجام دهیم.چون خلاف شرع و حرف امام است .

اگر در شهر ببینیم بدترین رانندگی مال رانندگان سپاه و رزمنده است. اگر هر كدام از ما دیدیم باید حتماً تذكر داده شود. چون بیت المال است و وظیفه شرعی است كه مقررات را رعایت كنند . اگر كسی هم دید باید به ستاد برود و شماره ماشین و اسم راننده را بگوید تا مورد انضباطی قرار گیرد . رانندگان حفظ شئونات اسلامی را بكنند و گرما را تحمل كنند.چه بسا همین گرما آزمایش الهی اوست .

انشاالله با تمام آمادگی در این جبهه ها باشیم و از این آزمایش نمره خوبی از خدا بگیریم و یقین داشته باشیم كه پیروز می شویم و راه كربلا بازمی شود . « به مناسبت شهدای والفجر مداحی و سخنرانی »

نگاهی کلی بر عملیات بدر

اتخاذ تاكتیك ویژه جهت دستیابی به ابتكار عمل

عراق در سال سوم و چهارم جنگ، بر اساس تجارب به دست آمده از میادین نبرد، تاكتیك های جدیدی اتخاذ كرده، به تناسب آن فرم و شكلی مناسب به خود داد. مواجهه با دشمن در ابعاد جدید طبعاً نیازمند به كارگیری تاكتیك ها و تدابیر جدید بود تا از هرگونه ركود در امر جنگ ممانعت به عمل آید.

بر همین اساس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اثنای عملیات والفجر مقدماتی، با تشكیل یك قرار گاه، منطقه هور را انتخاب كرده، تلاش های مقدماتی خود را آغاز نمود تا از این طریق، فضایی مناسب برای ادامه نبرد فراهم آید.

نظر به ضعف های عدیده دشمن در مواجهه با عملیات آبی – خاكی و به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و نیز به دست گرفتن ابتكار عمل منطقه هور با سه ویژگی برجسته انتخاب گردید:

1-    ضعف و ناتوانی دشمن در عملیات آبی – خاكی وعدم توانایی در انطباق سریع با موقعیت جدید

2-    سرعت عمل

3-    غافلگیری

درواقع منطقه هور با توجه به تجارب بدست آمده از رمضان تا والفجر 4 و بادرنظر گرفتن توان خودی و دشمن و نیز نقش زمین و تأثیرگذاری آن، انتخاب شد.

نظر به راكد بودن نسبی آب هور و وسعت بیش از اندازه آن، كه طبعاً منجر به طولانی شدن عقبه های خودی می شد و نیز فقدان زمین مناسب جهت استفاده از آتش در پشتیبانی تك و از سوی دیگر، استنباط خاص دشمن از قدرتمندی و قابلیت های نیروهای خودی (پس از عملیات رمضان تا قبل از خیبر)، تماماً از  جمله شرایط و عواملی بود كه موجب می شد دشمن تصور عملیات گسترده را از هور نداشته باشد و همین امر باعث گردید كه عراق جزایر مجنون شمالی و جنوبی و شرقی دجله را تنها با استعداد كمتر از چند گردان پدافند نماید.

 

موقعیت طبیعی منطقه

هور منطقه ای است عموماً هم سطح دریا كه در بعضی جاها سطح آب آن دو تا سه متر بالاتر از آب دریا است و نسبت به مناطق همجوار گودتر می باشد و در مسیر رودخانه های قدیمی و دائمی بوجود می آید، همچنین آب رودخانه صوئیب – كه ادامه نهر سابله (نهر انشعابی كرخه) بوده و از وسط هور می گذشته – بعدها به علت مسدود شدن مجاری خروجی رودخانه، در سطح زمین های اطراف پخش گشته و به آب هورالهویزه اضافه شده است.

روئیدنی هایی كه هور را زیر پوشش خود گرفته اند، عبارتند از:

1-    «نی»- كه ارتفاع آن از 2 متر تا 7 متر است و عمدتاً‌در جاهای عمیق     می روید.

2-    «بردی»- كه معمولاً ارتفاع آن بین 1 تا 2 متر است.

3-    «چولان»- كه در جاهای كم عمق می روید و ارتفاع آن كمتر از 50 سانتی متر است.

به علت پوشش فشرده سطح هور از نی‌،‌بردی و چولان، تردد در آن تنها از معابری خاص ( آبراه ها، نهرها و یا محل عبور حیوانات وحشی) صورت می گیرد.

موقعیت جغرافیایی منطقه

منطقه عملیاتی خیبر كه در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است،‌از شمال به العزیر و از جنوب به القرنه – طلائیه (و نیز یك محور در زید) محدود می گردد.  این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: هور و خشكی. قسمت خشكی، كه حداقل عرض آن 8 كیلومتر و حداكثر 10 كیلومتر است توسط 2 هور بزرگ،‌یكی هورالهویزه در شرق و دیگری هورالحمار در غرب آن، احاطه شده است. همچنین منطقه مذكور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی – غربی تقسیم می شود كه 3 چهارم آن در شرق رودخانه واقع است. ضمناً جاده مواصلاتی عماره – بصره در غرب رودخانه دجله قرار دارد.

در داخل منطقه مزبور جزایر مجنون شمالی و جنوبی واقع است. علاوه بر این، تأسیسات دیگری وجود دارد كه عبارتند از: دكل های برق، دكل های تقویتی رادیو تلویزیون، تأسیسات و كارخانجات كاغذ سازی، چاه های نفت و ... همچنین در حاشیه دجله حدود 50 روستا وجود دارد كه هنگام عملیات خیبر، تماماً پر از سكنه غیر نظامی بود.

علت انتخاب هور

گذشته از آنچه در مقدمه ذكر شد، علت انتخاب هور عمدتاً بهره برداری و لحاظ نمودن عوامل زیر بود:

1-    پرهیز از تك جبهه ای،‌عملیات در سایر مناطق به لحاظ‌شكل پدافند دشمن، عمدتاً تك جبهه ای محسوب می شد.

2-    حمله به جناح دشمن. شكل حضور دشمن در منطقه شرق بصره به گونه ای بود كه با الحاق نیروهای خودی در طلائیه و سپس دست اندازی به عقبه دشمن در نشوه جناحی عمده از دشمن گرفته می شد كه متعاقب آن تزلزل خطوط دشمن،‌خصوصاً‌در منطقه زید، محتمل می نمود.

3-    عدم تصور دشمن نسبت به انجام عملیات از هور (كه قبلاً ذكر شد).

4-    بكر بودن منطقه

5-    مشكل و یا غیر ممكن بودن مانور زرهی برای دشمن

هدف از عملیات خیبر، انهدام نیروهای سپاه سوم و تأمین جزایر مجنون شمالی و ادامه تك از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق با نیروهایی كه از محور زید به دشمن حمله می كردند، بود. در این عملیات، همچنین در نظر بود كه خشكی شرق دجله از طریق هور تصرف شود و بدینوسیله امكان تقویت های عمده از شمال به سپاه سوم، از میان برود.

مأموریت و طرح مانور

فراهم سازی مقدمات عملیات در هور، چنانچه اشاره رفت، توسط سپاه با یك قرارگاه و پس از والفجر مقدماتی آغاز شد و با گذشت زمان، روند تكمیلی خود را – با تدوین طرح مانور و تعیین مأموریت ها- پشت  سر نهاد.

ضمناً لازم به تذكر است كه همزمان با انجام عملیات خیبر،‌مناطق متعددی به منظور انجام عملیات فریب، درنظر گرفته شد، از جمله:

ارتفاعات شرقی سد دربندیخان (تحریر القدس) كه تیپ انصارالحسین وارد عمل شد، چنگوله (والفجر 5) چیلات (والفجر 6) و چزابه.

 

سازمان رزم

در عملیات خیبر، نحوة هماهنگی سپاه و نیروی زمینی (ارتش) شكل دیگری به خود گرفت . بدین ترتیب كه نیروی زمینی با یگان های تحت امر خود، با استعداد2 لشكر پیاده، ‌لشكر زرهی و یك تیپ هوابرد، در محور «زید» وارد عمل شد و سپاه پاسداران با 2 لشكر پیاده و یك تیپ زرهی در این محور برادران ارتش را كمك     می كردند و سپاه پاسداران با استعداد 9 لشكر، 6 تیپ پیاده، به اضافه 3 تیپ زرهی در منطقه اصلی عملیات خیبر (هور و طلائیه) حضور یافت. ارتش نیز با یك لشكر زرهی برادران سپاهی را كمك می كرد.

همچنین در محورهای عملیات فریب، سپاه پاسداران با 5 تیپ و یك لشكر اقدام به تك نمود.

نگاهی کلی بر عملیات خیبر

اتخاذ تاكتیك ویژه جهت دستیابی به ابتكار عمل

عراق در سال سوم و چهارم جنگ، بر اساس تجارب به دست آمده از میادین نبرد، تاكتیك های جدیدی اتخاذ كرده، به تناسب آن فرم و شكلی مناسب به خود داد. مواجهه با دشمن در ابعاد جدید طبعاً نیازمند به كارگیری تاكتیك ها و تدابیر جدید بود تا از هرگونه ركود در امر جنگ ممانعت به عمل آید.

بر همین اساس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اثنای عملیات والفجر مقدماتی، با تشكیل یك قرار گاه، منطقه هور را انتخاب كرده، تلاش های مقدماتی خود را آغاز نمود تا از این طریق، فضایی مناسب برای ادامه نبرد فراهم آید.

نظر به ضعف های عدیده دشمن در مواجهه با عملیات آبی – خاكی و به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و نیز به دست گرفتن ابتكار عمل منطقه هور با سه ویژگی برجسته انتخاب گردید:

1-    ضعف و ناتوانی دشمن در عملیات آبی – خاكی وعدم توانایی در انطباق سریع با موقعیت جدید

2-    سرعت عمل

3-    غافلگیری

درواقع منطقه هور با توجه به تجارب بدست آمده از رمضان تا والفجر 4 و بادرنظر گرفتن توان خودی و دشمن و نیز نقش زمین و تأثیرگذاری آن، انتخاب شد.

نظر به راكد بودن نسبی آب هور و وسعت بیش از اندازه آن، كه طبعاً منجر به طولانی شدن عقبه های خودی می شد و نیز فقدان زمین مناسب جهت استفاده از آتش در پشتیبانی تك و از سوی دیگر، استنباط خاص دشمن از قدرتمندی و قابلیت های نیروهای خودی (پس از عملیات رمضان تا قبل از خیبر)، تماماً از  جمله شرایط و عواملی بود كه موجب می شد دشمن تصور عملیات گسترده را از هور نداشته باشد و همین امر باعث گردید كه عراق جزایر مجنون شمالی و جنوبی و شرقی دجله را تنها با استعداد كمتر از چند گردان پدافند نماید.

 

موقعیت طبیعی منطقه

هور منطقه ای است عموماً هم سطح دریا كه در بعضی جاها سطح آب آن دو تا سه متر بالاتر از آب دریا است و نسبت به مناطق همجوار گودتر می باشد و در مسیر رودخانه های قدیمی و دائمی بوجود می آید، همچنین آب رودخانه صوئیب – كه ادامه نهر سابله (نهر انشعابی كرخه) بوده و از وسط هور می گذشته – بعدها به علت مسدود شدن مجاری خروجی رودخانه، در سطح زمین های اطراف پخش گشته و به آب هورالهویزه اضافه شده است.

روئیدنی هایی كه هور را زیر پوشش خود گرفته اند، عبارتند از:

1-    «نی»- كه ارتفاع آن از 2 متر تا 7 متر است و عمدتاً‌در جاهای عمیق     می روید.

2-    «بردی»- كه معمولاً ارتفاع آن بین 1 تا 2 متر است.

3-    «چولان»- كه در جاهای كم عمق می روید و ارتفاع آن كمتر از 50 سانتی متر است.

به علت پوشش فشرده سطح هور از نی‌،‌بردی و چولان، تردد در آن تنها از معابری خاص ( آبراه ها، نهرها و یا محل عبور حیوانات وحشی) صورت می گیرد.

موقعیت جغرافیایی منطقه

منطقه عملیاتی خیبر كه در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است،‌از شمال به العزیر و از جنوب به القرنه – طلائیه (و نیز یك محور در زید) محدود می گردد.  این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: هور و خشكی. قسمت خشكی، كه حداقل عرض آن 8 كیلومتر و حداكثر 10 كیلومتر است توسط 2 هور بزرگ،‌یكی هورالهویزه در شرق و دیگری هورالحمار در غرب آن، احاطه شده است. همچنین منطقه مذكور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی – غربی تقسیم می شود كه 3 چهارم آن در شرق رودخانه واقع است. ضمناً جاده مواصلاتی عماره – بصره در غرب رودخانه دجله قرار دارد.

در داخل منطقه مزبور جزایر مجنون شمالی و جنوبی واقع است. علاوه بر این، تأسیسات دیگری وجود دارد كه عبارتند از: دكل های برق، دكل های تقویتی رادیو تلویزیون، تأسیسات و كارخانجات كاغذ سازی، چاه های نفت و ... همچنین در حاشیه دجله حدود 50 روستا وجود دارد كه هنگام عملیات خیبر، تماماً پر از سكنه غیر نظامی بود.

علت انتخاب هور

گذشته از آنچه در مقدمه ذكر شد، علت انتخاب هور عمدتاً بهره برداری و لحاظ نمودن عوامل زیر بود:

1-    پرهیز از تك جبهه ای،‌عملیات در سایر مناطق به لحاظ‌شكل پدافند دشمن، عمدتاً تك جبهه ای محسوب می شد.

2-    حمله به جناح دشمن. شكل حضور دشمن در منطقه شرق بصره به گونه ای بود كه با الحاق نیروهای خودی در طلائیه و سپس دست اندازی به عقبه دشمن در نشوه جناحی عمده از دشمن گرفته می شد كه متعاقب آن تزلزل خطوط دشمن،‌خصوصاً‌در منطقه زید، محتمل می نمود.

3-    عدم تصور دشمن نسبت به انجام عملیات از هور (كه قبلاً ذكر شد).

4-    بكر بودن منطقه

5-    مشكل و یا غیر ممكن بودن مانور زرهی برای دشمن

هدف از عملیات خیبر، انهدام نیروهای سپاه سوم و تأمین جزایر مجنون شمالی و ادامه تك از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق با نیروهایی كه از محور زید به دشمن حمله می كردند، بود. در این عملیات، همچنین در نظر بود كه خشكی شرق دجله از طریق هور تصرف شود و بدینوسیله امكان تقویت های عمده از شمال به سپاه سوم، از میان برود.

مأموریت و طرح مانور

فراهم سازی مقدمات عملیات در هور، چنانچه اشاره رفت، توسط سپاه با یك قرارگاه و پس از والفجر مقدماتی آغاز شد و با گذشت زمان، روند تكمیلی خود را – با تدوین طرح مانور و تعیین مأموریت ها- پشت  سر نهاد.

ضمناً لازم به تذكر است كه همزمان با انجام عملیات خیبر،‌مناطق متعددی به منظور انجام عملیات فریب، درنظر گرفته شد، از جمله:

ارتفاعات شرقی سد دربندیخان (تحریر القدس) كه تیپ انصارالحسین وارد عمل شد، چنگوله (والفجر 5) چیلات (والفجر 6) و چزابه.

 

سازمان رزم

در عملیات خیبر، نحوة هماهنگی سپاه و نیروی زمینی (ارتش) شكل دیگری به خود گرفت . بدین ترتیب كه نیروی زمینی با یگان های تحت امر خود، با استعداد2 لشكر پیاده، ‌لشكر زرهی و یك تیپ هوابرد، در محور «زید» وارد عمل شد و سپاه پاسداران با 2 لشكر پیاده و یك تیپ زرهی در این محور برادران ارتش را كمك     می كردند و سپاه پاسداران با استعداد 9 لشكر، 6 تیپ پیاده، به اضافه 3 تیپ زرهی در منطقه اصلی عملیات خیبر (هور و طلائیه) حضور یافت. ارتش نیز با یك لشكر زرهی برادران سپاهی را كمك می كرد.

همچنین در محورهای عملیات فریب، سپاه پاسداران با 5 تیپ و یك لشكر اقدام به تك نمود.

نگاهی کلی بر عملیات خیبر

 

نقش هوانیروز و نیروی هوائی

طولانی بودن عقبة خودی بر روی آب و فقدان عقبه خشكی و از طرفی نیاز به سرعت عمل، تماماً ضرورت انتقال نیرو در محورهای مهم را تعیین می نمود.

لذا هوانیروز در تدبیر عملیاتی در نظر گرفته شد و نقشی عمده را در پشتیبانی یگانها برعهده داشت. همچنین مقرر گردید نیروی هوائی آرایشی مناسب را از سلاح های ضد هوائی برقرار نماید و در حین عملیات نیز بصورت پشتیبانی مستقیم (بمباران تجمعات و انهدام اهداف) وارد عمل شود.

 

شرح عملیات

مسئله قابل توجه از آغاز تك، حضور گسترده و وسیع نیروهای مانور قدس بود كه پس از انجام مانور در مراكز مختلف تهران و استان ها، بطرزی چشمگیر وارد میدان های نبرد شده،‌بصورت قوای احتیاطی تحت امر یگان های مختلف عملیاتی سپاه پاسداران قرار گرفتند.

علاوه بر این جو كلی جنگ در كشور، با توجه به مانور قدس و نیز تهدید و اقدامات جنون آمیز دشمن و بدنبال آن حمله موشكی به دزفول و بمباران شهرهای باختران،‌ایلام، رامهرمز و ...، شكل خاصی به خود گرفته بود.

در چنین وضعیتی بمرور نیروها پس از انتقال به مناطق از پیش تعیین شده پای كار رفتند تا عملیات را آغاز كنند.

نظرباینكه اهداف برخی از یگانها در عمق منطقه عملیاتی بود، لذا روز دوم نیروهای پیشرو به منظور انهدام كمپ های دشمن وارد هور شدند و در ساعت 30/20 دقیقه مورخ 3/12/62 عملیات با رمز یا رسول الله (ص) آغاز شد.

در مرحله اول،‌عملیات بطور همزمان از تمامی محورها آغاز شد و پیشروی به جلو با سرعت عمل و غافلگیری توأم بود؛ چنانكه در روز چهارم عملیات، بخشی از نیروها در شهر القرنه حضور یافتند و مردم با مشاهدة آنان به استقبال آمده،‌سر راه آنها گوسفند قربانی كردند و در محور شمالی عملیات (العزیر) رزمندگان توانستند، خود را به رودخانه رسانده و تردد ماشین ها را بر روی جاده بصره – بغداد قطع كنند. طی این مرحله جزایر مجنون شمالی و جنوبی از پشت دور زده شد و به سهولت به تصرف درآمد. گذشته از این، بكارگیری هلی كوپتر در همان شب اول عملیات و در تاریكی شب مسئله ای حائز اهمیت بود؛‌چنانكه در ساعت 2 بعد از نیمه شب،‌فرماندهی هوانیروز به همراه تنی چند از فرماندهان سپاه، اولین پرواز را شخصاً بعنوان پیشرو انجام داد و در جزایر مجنون شمالی فرود آمد ولی بدلیل مسائلی سایر پروازها با مشكلات مواجه شد و در موقع پیش بینی انجام نشد.

در مجموع،‌طی مرحله اول، نیروها با یك تهاجم سراسری در مناطق همچون تنگه و شهر القرنه، روی جاده استراتژیك بصره العماره و نیز جزایر مجنون شمالی و جنوبی، استقرار یافتند.

هراس دشمن در این مرحله از عملیات به گونه ای بود كه با آشفتگی، در شهر العماره وضعیت فوق العاده اعلام نمود و پس از جمع آوری نیرو آنها را بلافاصله با هلی كوپتر به منطقه عملیاتی اعزام داشت.

در مرحله دوم عملیات، دو تلاش اصلی در محور جزایر و طلائیه به منظور الحاق و سپس پیشروی به سمت نشوه در نظر گرفته شد،‌لیكن بنا به عللی پیشروی صورت نگرفت.

در این روند،‌دشمن به مرور خود را بازیافته،‌پس از كشف اهداف عملیات و محورهای اصلی تك، تلاش اصلی خود را ابتدائاً روی پاكسازی حوالی جاده بصره – العماره گذارد و سپس بر روی طلائیه متمركز شد.

تمركز آتش دشمن در طلائیه، كه زمینی بسیار محدود را شامل می شد، فوق العاده بود. چنانكه شهید حجه الاسلام میثمی كه در آنجا حاضر بود می گفت: «هركس در طلائیه ایستاد اگر در كربلا هم بود،‌می ایستاد».

آنچه ضرورت مقاومت در طلائیه را موجب می شد،‌اهمیت آن برای كل عملیات بود – چنانكه در صورت الحاق و پاكسازی،‌عقبه خشكی برای نیروهای خودی وصل می شد و عملیات در ابعاد جدیدی گسترش می یافت. – بدین منظور پس از آنكه محور زید با عدم موفقیت مواجه شد فرمانده لشكر امام حسین (ع) فراخوانده شد تا مأموریت طلائیه به وی واگذار شود.

در این میان پس از آنكه مأموریت یگان مزبور از سوی فرماندهی جنگ تعیین شد شهید حسین خرازی فرمانده لشكر امام حسین (ع) تمامی كادرهای یگان تحت امر خود را فراخوانده، در تاریكی مطلق و فضایی مملو ازمعنویت حاضرین اظهار داشت:

« امشب شب عاشورا است؛ نماینده امام دستور داده در طلائیه عمل كنیم؛ ما با تمام توان لشكر به دشمن خواهیم زد؛ هركس می تواند، بماند و هر كس نمی تواند، آزاد است كه برود».

پس از آن، لشكر شب هنگام آماده تهاجم به دشمن شده و در آن شب جنگی سخت درگرفت كه تا صبح به طول انجامید.

با روشن شدن هوا و ادامه عملیات، شهید حسین خرازی كه در خط مقدم درگیری حضور داشت، بر اثر اصابت تركش دست راست خود را از دست داد و از میدان نبرد خارج شد. فشار دشمن همچنان ادامه داشت و با آنكه محور جاده طلائیه تا 6 كیلومتر بدست نیروها باز شد و یك تیپ از دشمن متلاشی شد ولی فضای كوچك منطقه مانور و آتش انبوه و بسیار زیاد دشمن عملاً امكان الحاق و پیشروی را ناممكن ساخته بود. لذا از این به بعد، نظرها عمدتاً به حفظ جزایر مجنون معطوف شد.

مرحله سوم عملیات با توجه به فشارهای دشمن، عمدتاً به منظور حفظ جزایر مجنون شمالی و جنوبی بود. برای دشمن هرگونه جا پا و حضور نیروهای اسلام در هور غیر قابل تحمل بود؛ لذا با اجرای آتش شدید و توان پیاده – زرهی سعی در پس گرفتن جزایر داشت. به همین منظور دشمن در فشار اولیه خود تنها 72 ساعت بطور مداوم بر روی جزایر آتش می ریخت؛ چنانكه در یك برآورد، نزدیك به یك میلیون گلوله توپ و خمپاره مصرف كرده بود.

جنگ در جزایر با توجه به توان خودی و دشمن به دور از توان نظامی بود؛ چرا كه نیروهای خودی با عقبه های طولانی و چند روز جنگ،‌بدون آتش پشتیبانی به مقاومت ادامه می دادند و متقابلاً دشمن با تمركز صدها قبضه توپ بر روی جزایر و بمباران مداوم آنها با هواپیما و داشتن عقبه خشكی (دو جاده ضلع غربی و شرقی جزیره جنوبی) با واحدهای زرهی خود فشارهای متعدد و توان فرسائی را وارد می ساخت.

از سوی دیگر نیروهای خودی،‌علیرغم وضعیت یاد شده،‌زمینه و ذهنیت قابل ملاحظه ای داشتند تا با مقاومت، به هر صورت ممكن، جزایر را حفظ نمایند.

خمیرمایة این مقاومت، گذشتة جنگ و ضرورت كسب پیروزی چشمگیر و نیز پیام حضرت امام مبنی بر حسین وار جنگیدن بود.

بدین منظور سپاه پاسداران با تمامی استعداد خود جهت دفع تهاجمات دشمن و حفظ جزایر در آنجا استقرار یافت. در این روند، شهادت و مجروح شدن تنی چند از فرماندهان سپاه به مقاومت نیروها در جزیره جنوبی مجنون جلوه ای خاص بخشید.

شهید حاج همت، فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(ص)، و شهید اكبر زجاجی، معاون اول لشگر، هنگامی كه سوار بر موتور به دنبال رساندن نیرو به خط بودند، بر اثر اصابت توپ در كنار یكدیگر به شهادت رسیدند.

نمونة دیگر،‌شهید حمید باكری – قائم مقام لشگر عاشورا – كه جلوه ای از حماسه مقاومت را در صحنه نبرد واقع در جزیره مجنون جنوبی به نمایش گذارد.

تعدادی از نیروهای لشگر 31 عاشورا با فرماندهی وی بر روی پل جنوبی، جزیره جنوبی در مقابل محور اصلی پاتك دشمن به مقابله ایستادند و «حمید» در همانجا با شهادت خود معنا و مفهوم حسین وار جنگیدن را به همگان نمایاند.

در قسمتی از وصیت نامه این شهید آمده است:

«ما به فرموده امام، حسین وار، وارد جنگ شدیم و حسین وار به شهادت می رسیم».

پس از شهادت حمید باكری، جسد وی و سایر همرزمانش در همانجا بر زمین ماند. بدنبال این امر، فرماندهی قرارگاه به برادر شهید، مهدی باكری، فرمانده لشكر عاشورا، تكلیف می كند كه جسد حمید باكری را به عقب منتقل نماید. اما وی هنگامی كه جسد حمید را بر روی زمین و در میان همرزمانش مشاهده می كند، نمی تواند خود را متقاعد سازد كه در حالی كه سایر شهدا، بر روی زمین به جای مانده اند، تنها جسد برادر خود را به عقب منتقل كند.‌

بهرحال، دشمن كه در مقابل خود مقاومتی غیر قابل تصور و پیش بینی را مشاهده  می كرد،‌بمرور با تحمل تلفات و ضایعات فراوان دریافت كه ادامه تك غیر از به مسلخ بردن نیروهایش، نتیجه ای دیگر ندارد. لذا از تصرف جزایر منصرف شده، مبادرت به تحكیم مواضع نمود.

در عملیات خیبر،‌عراق برای اولین بار با وسعتی قابل ملاحظه مبادرت به بمباران شیمیایی كرد. این مسئله عمدتاً به علت هراس دشمن از جاگیر شدن نیروهای خودی در منطقه صورت گرفت. رژیم عراق همچنان پس از ناامیدی از باز پس گیری جزایر شمالی و جنوبی مجنون، شدت عمل بیشتری را در بمباران شیمیایی اعمال نمود.

 

نتایج و دستاوردهای عملیات

در این عملیات بیش از 23 یگان دشمن بطور متوسط، از 20% تا 100% منهدم شد.

-    15000 نفر از نیروهای دشمن زخمی و كشته شدند.

-    150 دستگاه تانك و نفربر و 200 دستگاه خودروی دشمن منهدم گردید. (در این رابطه قابل توجه است كه تیپ 56 زرهی دشمن به میزان 100% منهدم شد.)

-    1140 نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند كه در میان آنها 35 نفر افسر، 130 درجه دار، 873 سرباز و جیش السّعبی و نیز 102 نفر غیر نظامی از كشورهای مصر، سودان، مراكش، سومالی و عراق، مشاهده می شد.

-    مجموعاً 1180 كیلومتر از زمینهای منطقه آزاد شد كه به ترتیب 1000 كیلومتر مربع در هور، 140 كیلومتر مربع در جزایر و 40 كیلومتر مربع در طلائیه را شامل می شد.

-    در میان غنائم دشمن، گذشته از اقلام صنعتی و تجهیزات انفرادی، 10 دستگاه تانك و نیز 60 دستگاه كمپرسی و ... بچشم می خورد.

-    دستیابی بر چاه های نفت كه ذخائر آن میلیونها بشكه برآورد شده است.

 

پس از خیبر

پس از عملیات خیبر تغییر و تحولاتی در جنگ روی داد كه قسمت اعظم آن فشار اقتصادی و تحریم فروش سلاح به ایران بود (كه چنین اقداماتی از تأثیرات عملیات خیبر، بر سیاست های غرب محسوب می شود). طی این مدت، متقابلاً از سوی جمهوری اسلامی تحركاتی بمنظور مقابله با وضعیت جدید صورت گرفت.

در مقطع یاد شده ، تلاش جدید غرب- كه  بتبع هراس و نگرانی نسبت به ابعاد و ویژگی های عملیات خیبر صورت می گرفت – بعدی تازه به جنگ بخشید، بدین معنی كه پس از عیان شدن ناتوانی نظامی عراق در مقابل حركت های غیر قابل  پیش بینی و عمدتاً تاكتیكهای ویژه رزمندگان، استكبار جهانی بمنظور ممانعت از به هم خوردن معادله نظامی حاكم بر جنگ، اقدام به تقویت عراق با تكنولوژی پیشرفته، خصوصاً نیروی هوایی نمود. به عبارت دیگر در این مرحله،‌سیاست تكنیك در برابر تاكتیك اتخاذ شد.

متعاقباً عراق تلاش فزاینده را بمنظور تحت الشعاع قرار دادن پیروزی های نظامی ایران، با دست یازیدن به جنگ نفتكش ها در خلیج فارس، آغاز كرد تا شاید بدین وسیله با به ضعف كشانیدن بنیه اقتصادی جمهوری اسلامی مقدمات تأثیرگذاری آن بر روی جنگ را فراهم آورد. علاوه بر این، تحریم فروش سلاح به ایران توسط غرب، و همزمان با آن، براه اندازی موج های تبلیغاتی در این زمینه، نیز قابل ذكر است.

طبیعتاً پیدایش وضعیت یاد شده، رسانه های تبلیغاتی استكباری را، كه مترصد بهره برداری از چنین مواقعی هستند، بر آن داشت تا در تبلیغات خود وقفه ای را كه معمولاً میان عملیات ها بوجود می آید،‌به حساب تأثیرگذاری جنگ نفتكش ها گذاشته، جنگ را به بن بست رسیده قلمداد كنند.

در چنین وضعیتی هرگونه تحرك نظامی توأم با پیروزی از سوی ایران، نقشی بسزا در نشان دادن ناكامی سیاست های غرب و تلاشهای عراق، داشت. بدین منظور در میان مناطق متعددی كه جهت عملیات مهیا شده بود، منطقه میمك انتخاب شد و عملیاتی با نام عاشورا انجام گرفت.

 

...............

منبع و ماخذ :

نام کتاب : عملیات خیبر

ناشر : مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ – سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

 

اسامی پذیرفته شدگان آزمون اعلام شد

 
۱۲ شهريور ۱۳۸۶

راويان5  كمیته آموزش مجموعه علمی فرهنگی راویان نور اسامی پذیرفته شدگان آزمون علمی  دوره سه روزه آشنایی با علوم و معارف دفاع مقدس را اعلام نمود.

از پذیرفته شدگان در آزمون علمی جهت  تكمیل مدارك و شركت در مصاحبه حضوری دعوت به عمل خواهد آمد.

 بدیهی است این افراد پس از گذراندن مصاحبه حضوری بعنوان دانش پژوه پنجمین دوره تخصصی روایت دفاع مقدس شناخته خواهند شد.

برای کسب اطلاعات بیشتر در قسمت موضوعات در بخش نتایج آزمون راویان مراجعه فرمایید.

سخنان سید مرتضی

زبان و فضا

هم اینانند که ضرب المثل « انسان کامپیوتر را به شکل خویش آفرید » را در کنار این حدیث نبوی می نشانند که « خداوند انسان را به صورت خود آفرید. » و در این خودباختگی که از پرستش تکنولوژی حاصل می آید، تا آنجا فرو رفته اند که حاضرند قرن ها فرهنگ و ادب فارسی را قربانی این بتِ از هم فروپاشیده کنند ...

شهادت نامه ها

شهادت نامه ها

فرهنگ جبهه

این نوشته و این وبلاگ :

به رغم تلاش ها و مواجهه ی مستقیم با تعداد متنابهی از رزمندگان در سرلسر کشور و سعی و صبر و ستیز، در موضوع "نامه ها" ، بر خلاف سایر عرصه های گفتاری و رفتاری در "شهادت نامه ها" و گرداوری آن ها مستلزم حضور در منازل یکایک رزمندگان و انس و الفت با اهل بیت و بازماندگان ایشان بود،نتوانستیم به جامعیت جامعه ی آماری دست یابیم و از طرفی حجم سنگین و دسترسی به آن ها از طریق مطبوعات با همه ی نظم و نسق داشتن،در ناسفته و سخن نا گفته ای نبود.مدعی و مدعا فراوان و سرانجام:

جایی که عقاب پر بریز.            از پشه ی لاغری چه خیزد؟   

مطلب حاضر، بی شک،شامل برگزیده ترین وصایا و جامع ترین آن ها چون سایر عناوین و مضامین مجموعه نیست،هر چند از بین هزاران نمونه(چون نامه ها و خاطره ها) گلچین شده است.



حدیث 8

  

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:       طُوبى‏ لِمَن تَرَکَ شَهوَةً حاضِرَةً لِمَوعودٍ لَم يَرَهُ              

                         خوشا آن که شهوتِ آماده‏اى را به خاطر پاداش وعده داده شده‏اى 
                                                که آن را نديده است ، رها کند                  (الخصال، ص 3)

کاری از گروه فرهنگی وبلاگ راه بی پایان(وبلاگ دفاع مقدس)